حدیث اول

 
بسمه تعالي
نكته هاي ناب
 
 
عن ابي عبدالله، عليه السلام: ان النبي، صلي الله عليه و آله، بعث سرية فلما رجعوا قال: مرحباً بقوم، قضوا الجهاد الاصغر، و بقي عليهم الجهاد الاكبر. فقيل: يا رسول الله ما الجهاد الاكبر؟ قال: جهاد النفس.
 
ترجمه"سكوني از حضرت ابي عبدالله الصادق، عليه السلام، حديث كند كه فرمود: همانا پيغمبر، صلي الله عليه و آله، فرستاد لشكري را. پس چون كه برگشتند فرمود: "آفرين باد به گروهي كه به جاي آوردند جهاد كوچك را، و به جاي ماند بر آنها جهاد بزرگ." گفته شد اي پيغبر خدا چيست جهاد بزرگ؟ فرمود:"جهاد نفس است."
فروع كافي،ج5،ص12 "كتاب جهاد" "باب وجوه جهاد"، حديث3.،
 
قسمتي از سخنان حضرت امام خميني (ره) در شرح حديث
 
و از اموري كه انسان را معاونت كامل مي نمايد در مجاهده با نفس و شيطان، و بايد انسان سالك مجاهد خيلي مواظب آن باشد، "تذكر" است و آن در اين مقام عبارت است از ياد خداي تعالي و نعمت هايي كه به انسان مرحمت فرموده.
بدان كه از امور فطريه، كه هر انسان جبلة و فطرة بدان حكم مي‌كند، احترام منعم است. و هركس در كتاب ذات خود اگر تأملي كند، مي بيند كه مسطور است كه بايد از كسي كه به انسان نعمتي داد احترام كند. و معلوم است هر چه نعمت بزرگتر باشد و منعم در آن انعام بي غرضتر باشد، احترامش در نظر فطرت لازمتر و بيشتر است. اكنون ملاحظه كن نعمت هاي ظاهره و باطنه كه مالك المولك جل شأنه به ما مرحمت كرده كه اگر جن و انس بخواهند يكي از آنها را به ما بدهند نمي‌توانند و ما از آغفلت داريم. مثلاً اين هوايي كه ما شب و روز از آن استفاده مي‌كنيم و حيات ما و همه موجودات محيط بسته به وجود آن است، كه اگر تمام جن و انس بخواهند شبيه آن را به ما بدهند عاجزند. و همين طور قدري متذكر شو ساير نعم الهي را از قبيل صحت بدن (و) قواي ظاهره از قبيل چشم و گوش و ذوق و لمس، و قواي باطنه از قبيل خيال و وهم و عقل و غير آن، كه هريك منافعي دارد كه حد ندارد. تمام اينها را مالك الملوك به ما عنايت فرموده بدون اينكه از او بخواهيم؛ و بدون اينكه به ما منتي تحميل فرمايد. و به اينها نيز اكتفا نفرموده و انبيا و پيغمبران فرستاده و كتبي فرو فرستاده و راه سعادت و شقاوت و بهشت و جهنم را به ما نموده؛ و هر چه محتاج به او بوديم در دنيا و اخرت به ما عنايت فرموده؛ بدون اينكه به طاعت و عبادت ما احتياجي داشته باشد؛ يا به حال او طاعت و معصيت ما فرقي كند. فقط از براي نفع خود ما امر و نهي فرموده. بعد از تذكر اين نعمتها و هزران نعمتهاي ديگر، كه حقيقتاً از شمردن كليات آن تمام بشر عاجز است چه برسد به جزئيات آن، آيا در فطرت شما احترام همچو منعمي لازم است؟ و آيا خيانت نمودن به همچو ولي نعمتي در نظر عقل چه حالي دارد؟
 
منبع : چهل حديث از حضرت امام خميني رحمت الله عليه، حديث اول