کارکرد بسیج در نظام اسلامی

مقدمه:


بسیج یک نهاد انقلاب است که از توده مردم و آحاد جامعه تشکیل شده است. برخی از جامعه شناسان و صاحبان علم سیاست معتقدند. بسیج برای انقلاب بوجودمی آید، یعنی توده مردم بسیج می شوند تا انقلابی را به نتیجه برسانند. از همین روی به حرکت توده های مردم برای برپایی نظام حکومتی جدید، بسیج گفته می شود. اصولاً بر اساس چنین تفکری ، پس از تغییر نظام حکومتی و سیاسی، بسیج فلسفه وجودی خود را از دست می دهد و حرکت توده ها، جای خود را به نهادهای قانونی و اقدامات نهادینه می دهند. یعنی با ایجاد نظام حکومتی و تشکیل نهادهای قانونی، حرکت بسیجی متوقف می شود.
البته حکومتها به ویژه حکومتهای دموکراتیک، مشارکت مردم و مشارکت بسیجی را برای اداره امور می پذیرند. زیرا باعث استحکام و پایداری نظام حکومتی می شود و تلاش می نمایند تا مردم را در سرنوشت خود و اداره امور مملکتی به بازی بگیرند. این نوع اقدام را مشارکت مدرن می نامند که در سایه حضور مردم در انتخابات، شوراها و خدمات اجتماعی تعریف می شود. بنابراین چنین دیدگاهی بین حضور مردم در صحنه انقلاب ( مشارکت بسیجی) و حضور مردم در اداره مملکت (مشارکت مدرن) تفاوت قائل است.
در جمهوری اسلامی ایران، حرکت توده ها و حضور نیروهای مردمی قبل از پیروزی انقلاب ایجاد شد و در حین انقلاب، نقش مردم بسیار چشمگیر بود که انقلاب اسلامی، همان انقلاب مردم و ملت مسلمان بشمار می رود. این حرکت، پس از تشکیل نهادهای قانونی، دچار رکود نمی شود و فلسفه و منشاء چنین حرکتی عوض نمی شود، بلکه همین حضور و مشارکت و همین حرکت جمعی و مردمی ، تغییر کاربری می دهد و به جای انقلاب کردن، در جهت اصلاحات و سازندگی جامعه قدم برمی دارد. از دیدگاه اسلامی، حرکت مردمی انقلابی تحت رهبری و هدایت ولی امر انجام می گیرد و پس از آن نیز تحت ولایت فقیه عمل می کند.
ضرورت استمرار حرکت مردمی است که دستور تشکیل بسیج ، پس از پیروزی انقلاب و تشکیل شورای انقلاب صادر می شود. یعنی زمانی که کشور در حال نهادینه شدن و شکل یافتگی است، ضرورت حضور مردم احساس می شود. از این جهت حضور مردم، ضروری می شود که حرکت و جنبش اجتماعی مردم ، ایستا نشود و همان مردمی که برای اهداف بلند و آرمانی انقلاب کردند، همان مردم باید آن را حفظ نمایند و چنین تفکری را توسعه دهند. یعنی در جمهوری اسلامی ایران، سازمان بسیج برای حفاظت و حراست از دستاوردی است که خود مردم قیام نمودند و حکومت دلخواه خود را به وجود آوردند. چنین تفکری است که تهدیدات خارجی به کشور را تعرض به خود می داند و آن را وظیفه دولت نمی داند، بلکه وظیفه خویش می داند تا از آسیب وارده جلوگیری نماید و حمله را دفع می نماید.
هنگامی که دشمن سرسخت این مردم، وارد آبهای خلیج فارس می شود و خطر حمله به ایران نزدیکتر می گردد، فرمان بسیج عمومی در پنجم آذر ماه سال ۱۳۵۸ صادر می شود. روشن است در چنین وضعیتی بسیج عمومی باید کارکرد دفاعی و نظامی داشته باشد. زیرا کشور در وضعیتی است که ارتش آن آمادگی دفع چنین حمله ای را ندارد. اصولاً در چنین شرایطی ارتش دستخوش تحول می شود و توان رزمی آن بسیار پایین خواهد بود. دیگر نیروهای نظامی (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ) و انتظامی (کمیته انقلاب اسلامی سابق، شهربانی سابق و ژاندارمری سابق) برای امنیت داخلی و جریانات سیاسی به وجود آمده اند و توان دفاعی اندک ندارد.
آنچه که در این هنگام، می تواند داروی شفابخش باشد، حضور گسترده مردم و آمادگی روحی و جسمی آنان برای دفاع از سرزمین و حکومت می باشد که در واقع بسیج عمومی نظامی است. با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران حرکت نظامی بسیج شتاب بیشتری به خود گرفت. زیرا در هنگام تشکیل بسیج، صرفاً تهدید آمریکا علیه ایران، درخلیج فارس وجود داشت یعنی خطر در حد تهدید بود و هنوز به مرحله حمله و تجاوز نرسید، ولی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ تجاوز از جنوب و غرب کشور، از سوی عراق و کشورهای هم پیمان به صورت سراسری و گسترده انجام گرفت، از این نظر تشکیل هسته های مقاومت، جدی تر شد و کارکرد بسیج به عنوان، کاربردی نظامی و دفاعی مفهوم پیدا کرد.

کارکرد بسیج در نظام اسلامی


تبیین کارکرد بسیج در جمهوری اسلامی ایران از این حیث دارای ارزش و اهمیت است که دارای رویکردی نوین و اختصاصی است. یعنی برخلاف نظریه جامعه شناختی که حرکت مردمی را برای انقلاب ضروری می داند و پس از تشکیل نهادهای قانونی، بسیج عمومی را لازم نمی دانند و جلوی هر حرکت اجتماعی و مردمی را خواهند گرفت. رویکرد نوین جمهوی اسلامی به بسیج، موجب گردید نخبگان و توده های انقلابی، پس از انقلاب، منفعل نشده بلکه همان نخبگان و همان توده ‌مردم، در جهت حفاظت و حراست از انقلاب، به راه خود ادامه دهند.

اگر بخواهیم کارکرد بسیج را در طی دو دهه پس از تشکیل بسیج مورد مطالعه قرار دهیم، باید از نظر زمانی آن را به ۴ دوره تقسیم کنیم:
دوره اول: ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰
دوره دوم: ۱۳۶۱ تا نیمه اول ۱۳۶۷
دوره سوم: نیمه دوم ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۰
دوره چهارم: ۱۳۷۱ تا ۱۳۸۰

دوره اول: ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰

این مقطع از عمر بسیج ، دوران طفولیت و ولادت است. ولادت بسیج را می توان مصادف با صدور فرمان بسیج عمومی در آذرماه ۱۳۵۸ دانست. از صدور فرمان تا جنگ تحمیلی، بسیج عمومی به معنی لغوی واژه بسیج، رایج بود یعنی در طول مدت چند ماه (حدود ۹ ماه) در مردم آمادگی بوجود آمد تا در برابر خطرات احتمالی مقاومت کنند. هنوز حمله ای صورت نگرفته تا بسیج به معنی واقعی و حقیقی آن ایجاد شود، عضویابی، آموزش و سازماندهی نیروهای بسیجی انجام گرفت ولی مرحله بکارگیری و انجام مأموریت ، جنبه عملی به خود نگرفت.
هدف از تشکیل بسیج و آموزش مردم، فراهم کردن زمینه و بستر دفاع در برابر تجاوز بود. هنوز از نوع، میزان و چگونگی تجاوز اطلاعات کافی در دست نبود. بنابراین هدف گذاری و برنامه ریزی بسیج، یک پیش بینی منطقی به حساب می آمد.
قسمت اول عمر بسیج ، بیشتر از نظر رویکرد دارای اهمیت بود. یعنی در این دوره، شرایطی فراهم آمد که بر اساس دیدگاه امام راحل (ره) پیرامون ضرورت تشکیل بسیج، اهداف بسیج و برنامه های آن زمینه کارکرد نظامی و دفاعی را بوجود آورد. ولی دستاورد مهم این مقطع، رویکرد مشترک به بسیج بود که دولت و ملت به ایجاد سازمان بسیج برای دفاع از انقلاب اسلامی پی برده بودند و از این جهت دیدگاههای دوگانه یا چندگانه مشاهده نمی شود. وحدت نظر و نگاه واحد، مشخصه مقطع اول عمر بسیج به حساب می آید.
پاره دوم این مقطع ، با شروع جنگ تحمیلی آغاز می شود که نیروهای آموزش دیده به صورت داوطلب به سوی جبهه ها حرکت می کنند و در جنگهای نامنظم و عملیاتهای کوچک علیه رژیم بعث عراق شرکت می کنند. چندان مهم نبود که نیروهای بسیجی و مردمی تحت چه سازمان و تشکیلاتی بسیج می شوند، نحوه‌ اعزام آنان چگونه است، برنامه ریزی بسیج چگونه صورت می پذیرد و در عرصه نبرد، در چه قالب های نظامی سازماندهی می شوند، چگونه می جنگند و با چه ابزاری نبرد می کنند. آنچه مهم بود اینکه انگیزه دفاع مردمی و بسیج نظامی بسیار بالا بود و برای دفع متجاوز باید اقدام کنند و با سلاح یا بدون سلاح، جنگ را در زندگی خود وارد کردند.
اندکی از آغاز جنگ نگذشته بود که بسیج نیروها به عهده سپاه پاسداران گذاشته شد.
بر اساس مصوبه مجلس شورای اسلامی، در تاریخ دی ماه ۱۳۵۹، تشکیلات بسیج مستضعفین به سپاه پاسداران و انقلاب اسلامی محول گردید و سازمان بسیج ملی منحل شد.
به استناد ماده ۹ اساسنامه‌سپاه، مصوب ۱۳۶۱ برنامه ریزی، سازماندهی ، اداری، فرماندهی و اجرای آموزشهای عقیدتی – سیاسی و نظامی اعضای بسیج مستضعفین به عهده سپاه پاسداران گذاشته شد و هدف از تشکیل واحد بسیج مستضعفین ایجاد تواناییهای لازم در کلیه‌ افراد معتقد به قانون اساسی و اهداف انقلاب اسلامی، به منظور دفاع از کشور، نظام جمهوری اسلامی و همچنین کمک به مردم هنگام بروز بلایا و حوادث غیرمترقبه داشته شد. سپاه پاسداران که مسؤولیت امنیت داخل کشور را بر عهده داشت، با شروع جنگ به کمک ارتش جمهوری اسلامی ایران شتافت و از اولین روز جنگ ، عرصه نبرد را حوزه مأموریت خود در نظر گرفت و با پیوست واحد بسیج مستضعفین ، اعزام نیروهای بسیجی به جبهه ها از طریق سپاه پاسداران انجام می گرفت. در نتیجه برنامه ریزی برای آموزش، اعزام، بکارگیری و تجهیز، نسبت به اوایل جنگ، حالت بهتری به خود گرفت. از این زمان کارکرد دفاعی و نظامی نیروهای بسیجی تعریف دقیق تری به خود گرفت و رویکرد بسیج تا سال ۱۳۶۰، جنبه عملی، عینی و واقعی به خود گرفت و نیروهای بسیجی جزء نیروهای اصلی عمل کننده در مناطق جنگی به حساب می آمدند. اقدامات بسیجیان همرزم پاسداران، کارکردی مثبت و سازنده از خود به جای گذاشت زیرا عمده نیروهای اعزامی به جبهه، از میان افراد ذخیره و ویژه بسیج بوده که از نظر رفتار و عملکرد، شباهت زیادی با پاسداران انقلاب اسلامی داشته اند.

دوره دوم: ۱۳۶۱ تا نیمه اول ۱۳۶۷

در مقطع دوم عمر بسیج ، کارکرد مثبت و فرهنگ ساز آن ادامه پیدا کرد. انجام عملیاتهای بزرگ در جبهه های جنوب و غرب که از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انجام می گرفت و یا به صورت مشترک با ارتش اجراء می شد، حضور انبوه عظیم مردم را طلب می کرد. از همین روی در طی سالها سازمان بسیج گسترش بیشتری پیدا کرد و پایگاههای مقاومت بسیج علاوه بر مساجد و محلات که پایگاه مردمی را تشکیل می دادند، دامنه آن به دیگر اقشار جامعه و طبقات اجتماعی توسعه پیدا نمود.
واحد بسیج برای عضویابی و ترغیب افراد داوطلب به شرکت در جنگ، برنامه ریزی اساسی انجام داد. در مقطع اول عمدتاً نیروهای از قبل آموزش دیده برای حضور در عملیاتها به جبهه اعزام می شدند ولی از آنجا که در این دوره احتیاج به بسیج عمومی شده و در نیتجه افراد جدید باید وارد حرکت منطقی و پایدار بسیجی شدند. فرآیند جذب و شیوه های صحیح عضویابی به دقت مورد بررسی قرار گرفت. در آغاز این مقطع تحولی عظیم در امر جذب بوجود‌ آمد و آن تشکیل بسیج دانش آموزی در مدارس بود. التهاب و هیجان نوجوانان و جوانان دانش آموز برای دفاع از نظام اسلامی با تشکیل واحدهای مقاومت در سطح مدارس بیشتر شد. بنابراین در میان رزمندگان، نوجوانانی مشاهده می کنیم که توان حمل سلاح، تجهیزات انفرادی و امکانات را ندارند ولی نشاط و شادابی حضورشان در جنگ. حماسه ای دیگر آفرید و شهید محمدحسین فهمیده ، حماسه ساز حماسه سازان عرصه خون و آتش شده که درباره اش بنیانگذار جمهوری اسلامی تعبیر به رهبر نموده اند.
در طول مدت جنگ، بیش از ۵۵۰ هزار دانش آموز بسیجی به جبهه عزیمت نمودند که از میان آنان بیشتر از ۳۶۰۰۰ دانش آموز شهید شده و ۲۸۵۳ نفر جانباز و مجروح و ۲۴۳۳ نفر آزاده تقدیم انقلاب نموده اند.
در این دوره، آموزشهای قبلی بسیجیان کافی نبوده و سازمان بسیج با ایجاد مراکز آموزشی، تقویت و توسعه کمی و کیفی آموزشهای اعزام به جبهه را به عنوان برنامه اصلی خود قرار داد. آموزش های کوتاه مدت یک هفته ای و ۱۵ روزه به آموزش چهل و پنج روزه اعزام به جبهه تبدیل گشت. علاوه بر آموزشهای عمومی بسیج، آموزش های تخصصی نیز رواج یافت و با توسعه یگانهای رزمی سپاه گردانهای ضد زره و ضد تانک تشکیل شد. در نتیجه تربیت بسیجیانی که بتوانند با موشک آرپی جی ۷ کار کنند بسیار ضروری بود. از دیگر مشخصه این مقطع که به واسطه گستردگی جنگ و عملیات از یک سوی و حضور گسترده مردم و جوانان از طرف دیگر لازم به نظر رسید پشتیبانی از رزمندگان بود که تجهیز انفرادی و لوازم جنگی رزمندگان در این دوره افق روشن و تازه ای به خود گرفت و علاوه بر بسیج نیروی انسانی ، بسیج امکانات و لوازم مورد نیاز جنگ، بر عهده بسیج گذاشته شد. ستاد جذب و هدایت کمکهای مردمی تشکیل شد، وزارتخانه های مختلف در این زمینه فعال شدند، بسیجیان ادارات و کارخانجات، علاوه بر حضور در جبهه ، امکانات ملی وزارتخانه ای را برای گسیل به جبهه آماده می نمودند. معاونت جنگ در اکثر وزارتخانه ها تشکیل شد. کارشناسان و متخصصین وزارتخانه ها به همراه لوازم و امکانات، اندیشه و فکر خود را صرف پیشبرد جنگ نمودند. جهاد سازندگی برای جذب کمکهای مردمی بیشتر از دیگران در صحنه حضور پیدا کرد.
ویژگی این دوره از جنگ و عمر بسیج این است که بسیج عمومی به معنای واقعی تشکیل شد .اگر درمقطع اول ، افراد ذخیره و ویژه بسیج و سپاه به جبهه های جنگ اعزام می شدند ، و از قشر اجتماعی مشخصی به حساب می آمدند ، در این دوره ، همه اقشار ، برای ورود به بسیج آمادگی پیدا کردند .دامنه سنی رزمندگان از طیف محدود به طیف گسترده ۱۳ الی ۸۰ سال و حتی کمتر و بیشتر تبدیل شد . اعزام تحصیل کرده ها ، کارشناسان ، متخصصین در درشته های مختلف به جبهه ، وضعیت و حالت عادی پیدا کرد .
جلوه حضور اقشار در جنگ را می توانیم در این دوره به خوبی مشاهده کنیم .گاه کارگران یک کارخانه ، دسته جمعی به سوی جبهه حرکت می کردند ، یعنی اعزام نیروها و ترکیب افراد ، یک شکل ، هم رسته ، هم سال و دارای همنوایی اجتماعی مناسبی بوده اند . گاه دانش آموزان مدرسه به همراه معلم ، رئیس مدرسه و دیگران به جبهه می رفتند .
طرح های ویژه تبصره ۲آموزش و پرورش ، طرح اعزام ۶ ماهه دانشجویان ، طرح ۲۰درصد وزارتخانه ها و ادارات نشانه های قشربندی اجتماعی رزمندگان و جلوه های حضور اقشار مختلف در بسیج است .
حضور زنان که از ابتدای جنگ ، حالت نمادین داشت و عده ای از زنان فداکار ( بومی و غیر بومی ) در خطوط مقدم جبهه یعنی در شهرهای سونسگرد ، بستان ، آبادان ، خرمشهر و غیره پا به پای رزمندگان می جنگیدند و عده ای نیز به اسارت رفتند و تعدادی نیز شهید و مجروح گشتند ، در این دوره فعالیت چشمگیر ، منسجم و قانونمند را از سر گرفتند . بخش اعظم فعالیت های جذب امکانات و کمک های مردمی را زنان به عهده گرفتند . با حضور در مساجد و حسینیه لوازم انفرادی ، تجهیزات ، آذوقه و البسه رزمندگان را تهیه می کردند و گروهی از آنان ، خود مسوولیت انتقال ، انبارداری و توزیع آن را در بین رزمندگان را بر عهده می گرفتند .
ترغیب و تشویق همسران ، فرزندان ، برادران دیگر افراد را برای اعزام به جبهه بر عهده داشتند . بدرقه و اسقبال رزمندگان را چنان باسیته انجام می دادند که در هنگام بدرقه ، عزیمت کنندگان ، روی بازگشتن را نداشته و در هنگام استقبال ، اندک مدتی در پشت جبهه در مرخصی بسر برده و مجددا برای حضور در جنگ ثبت نام می کردند .
در این زمان کارکرد بسیج به گونه ای مثبت و اثرگذاز بوده که حاصل آن روییدن و سبز شدن فرهنگ و تفکر بسیجی است . فرهنگی که نیروهای مردمی آرزوی برخورداری ان را داشتند . نمادهای فرهنگی چنین تفکری ، بسیار مقدس بود . چفیه ، سجاده ، مهر جبهه ، یادداشت ها و دیگر وسایل رزمندگان بسیجی ، شعاع تاثیرش به پشت جبهه انتقال پیدا کرد . مردم کوچه و خیابان و حتی زنان با تاسی از چنین نمادی ، فرهنگ بسیجی را ابراز و اظهار می کردند . فرهنگ بسیجی ، فراتر از مرزهای ایران اسلامی است و تفکر ناب آن که برگرفته از اسلام ناب محمدی (ص) بود ، به ممالک اسلامی و ملل محروم و تحت ستم ، کشیده شد . پیشانی بند ها و سربندهای سرخ ، سبز و سفید با شعارهای الهی ، از پیشانی رزمندگان به پرواز در امده و بر فراز آسمان های قلب و روح جوانان لبنانی ، فلسطینی ، بوسنیایی و دیگر رزمندگان مسلمان به گردش در امد . این کارکرد بسیج را در این دوره می توان کارکرد؟ بسیج نامید .
در پایان این بخش ، بیان این مطلب دارای اهمیت است که رویکرد نوین بسیج که اختصاص به جمهوری اسلامی ایران دارد ، در طی همین چند سال ، سازماندهی گردید و از حالت ذهنی ، و نظری به حالتی پایدار ، استمرار و واقعی در آمد و همگان بر اقدامات و فعالیت های بسیجیان مهر صحت و اعتبار زدند . شایستگی عملکرد بسیجیان به اندازه ای است که نه تنها انقلابیون ، طرفداران انقلاب ، بلکه بی تفاوت ها و گاه معترضین و مخالفین انقلاب ، بر وجود چنین فرهنگ و تفکری ارزش قائل می شوند.

دوره سوم : نیمه دوم ۱۳۶۷ الی ۱۳۷۰

در حقیقت با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل ، مبنی بر آتش بس بین ایران و عراق ، مقطع دوم به پایان رسید یعنی پایان جنگ تحمیلی ، پایان مقطع دوم عملکرد بسیج به حساب می آید و مرحله جدیدی از عمر بسیج آغاز می شود . از جهتی مقطع سوم ، با مقطع اول شباهت دارد ، زیرا بستر حرکت منطقی بسیج و زمینه های عملکرد آن فرو ریخت و مولفه های کارکردگرایی پنهان گردید . بنابراین کارکردهای مختلف و سازنده بسیج که در حال توسعه بوده ، به یکباره افول کرد .
نتیجه این روند ، فرجامی چون مرحله اول عمر بسیج را تداعی می کند و دوباره این سوال در ذهن متبلور می شود که در شرایط کنونی ( پس از جنگ ) بسیج چه ضرورتی دارد ؟
تحول اجتماعی و تغییر در تاریخ انقلاب اسلامی ، زمینه را برای تغییر نگرش ها فراهم ساخت ، زیرا ، پس از جنگ ، مردمی که هشت سال جنگ را اداره کردند و هشت سال سختی زندگی را تحمل کردند و در طول این مدت ، پشتیبانی مالی ، امکانی و معنوی از جنگ و نظام اسلامی کردند ، انتظار دارند در مقطع سوم ، طعم پیرین زندگی و آسایش را بچشند ، دوران صلح ، دوران سازندگی و آبادانی ، جایگزین دوران ویرانی و آوارگی شود .
برای بررسی بیشتر این مقطع ، می توان از دو زاویه به موضوع نگاه کرد .
الف - نگاه اول بر پایه بینش استوار است .
ب- نگاه دوم بر پایه عمل استوار است .
از نظر بینش ها و نگرش ها ، مساله این است که نظام اسلامی تثبیت شد و نهادهای قانونی ، استحکام و پایداری لازم را به دست آوردند .در نتیجه احتیاجی به حضور و مشارکت بسیجیاندر صحنه سازندگی و عمران نیست . زیرا از نظر جامعه شناسان و سیاستمداران ، بسیج برای حرکت توده ای انقلاب است . یعنی در واقع بسیج سیاسی باید صورت گیرد تا نظام حکومتی سنتی به نظامی جدید و دمکراتیک تبدیل شود . و در رویکرد نوین بسیج ، توجه به بسیج نیروها و منابع و امکانات برای پیشبرد جنگ در دستور کار قرار گرفت . زیرا همزمان با تاسیس بسیج ، کارکرد آن نیز بر محور دفاعی و نظامی استوار گردید . در نتیجه بسیج جمهوری اسلامی شباهت زیادی به شبه نظامیان ، پارتیزان اه و ارتش های مردمی پیدا کرد که بسیاری از ارتش های جهان ، دارای پشتوانهارتش مردمی هستند و در هنگام جنگ از ظرفیت و استعداد منابع انسانی و امکانات کشور برای پیروزی در جنگ استفاده می کنند و بسیج ملی را بوجود می آوردند .
در نگاه اول ، نگرش ها یا برمبنای بسیج سیاسی استوار است که برای ایجاد انقلاب لازم می آید و یا برمبنای بسیج ملی ( نظامی ) استوار است که بعنوان پشتوانه ارتش کلاسیک و نیروهای مسلح به کار بر می آید .
در مقطع سوم از عمر بسیج ، نه احتیاج به بسیج سیاسی بود که انقلاب را بوجود آورد نه احتیاج به بسیج ملی و همگانی که به کمک ارتش خطر تجاوز را برطرف سازد و دشمن را از خاک خود بیرون نماید ، زیرا با آتش بس ، دشمن از خاک جمهوری اسلامی عقب نشینی کرد و به مرزهای بین المللی بازگشت . از این نظر فلسفه وجودی بسیج ، اهمیت خود را از دست داده و شرایط مقطع اول عمر بسیج فراهم آمد .
تفاوت این مقطع با مقطع اول در این است که در مقطع اول شرایط اجتماعی برای تاسیس بسیج بوجود آمد و با حضور ناوگان های امریکایی در خلیج فارس و پس از آن با شروع جنگ ، بستر تشکیل بسیج فراهم گردید و نگرش ها و کنش ها توام گردید . بنابراین در ک این معنی که بسیج باید بوجود آید ، بسیار آسان می نمود . دلیل آن حضور دشمن در منطقه ئ تجاوز سربازان آن به خاک جمهوری اسلامی بود . اما در مقطع سوم که شرایط انقلاب را ندارد و موقعیت جنگ نیز از بین رفته است ، تداعی بسیجی به جز بسیج سیاسی و بسیج نظامی بسیار سخت بود .
در نگاه دوم که بر پایه عملکرد استوار است ، به یکباره حضور و مشارکت بسیج را از حد اعلای آن به حداقل رساند . زیرا دیگر جنگی در کار نبود تا جذب ، آموزش ، اعزام ، پشتیبانی و حمایت معنوی از رزمندگان به عمل آید . دیگر شرایط برای اشاعه و ترویج فرهنگ بسیجی فراهم نبود . در چنین زمانی بسیج ، مظهر انسجام و وحدت اقشار مختلف جامعه به حساب نمی آمدند حرکت شتابدار بسیج به یکباره باز ایستاد و مردمی که در جلوی خود ، بسیجیان را الگوی زندگی می دانستند ، فعالیت آنان در تجمع پایگاه مقاومت خلاصه گردید . یعنی بسیج تا حدی هویت خود را از دست داد . مردمی که به تازگی می خواستند ، بسیج را الگوی خود قرار دهند و فرهنگ بسیجی را در زندگی و مرام خود پیاده نمایند ، دیگر آثاری از اقدامات و فعالیت های شایسته بسیجیان به چشم نمی خورد . یعنی کنش ها به کمترین میزان خود رسید . عمل بسیج کاهش یافت و برای آشنا شدن با بسیج ، باید به سراغ عمل گذشته ( زمان جنگ ) رفت . یعنی عمل بسیجی ، مد روز نیست ، بسیجی الگوی نوجوان امروزی نیست . وجه اشتراک مقطع سوم با آغاز بسیج در این است که خلاء بینشی و کنشی حاکم در مقطع اول ، در این زمان بوجود آمد ، البته از نظر شدت وحدت آن ، پایین تر از مقطع اول بوده است ولی از نظر ماهیت و نوع بسیج ، سخت تر از مرحله اول .زیرا از نظر رویکرد ، به جز بسیج سیاسی و بسیج نظامی تصویر دیگری از بسیج در منابع علمی و به صورت واقعی و عینی در کشورهای جهان قابل رویت نبود . بنابراین صرف نظر از اشتراک و افتراق این مقطع با یکدیگر ، وضعیت و شرایطی که در مقطع اول حاکم بود ، در سال ۱۳۶۷ الی ۱۳۷۰ بوجود آمد .
ابتکار استراتژیک رهبر فرزانه انقلاب اسلامی برای گذر از این بحران ، ایجاد تحول در ساختار و سازمان بسیج بود یعنی تبدیل واحد بسیج مستضعفین به نیروی مقاومت بسیج ، که در آن ماموریت های اساسی نیروی مقاومت ، بدقت تبیین شد . این ابتکار که به ارتقاء و تقویت سازمان بسیج انجامیده است نگرش منفی حاکم بر جامعه را که در پی تضعیف و یا انحلال بسیج بود ، به یکباره متحول مرد و چالش های ذهنی بوجود آمده ، موجب گردید ، اندیشه انحلال مغلوب گردد .
ابتکار فرمانده معظم کل قوا ، علاوه بر ره آورد نگرشی که احیا دوباره بسیج را وجب گردید ، جهت عملی و کنشی آن نیز معلوم گردید . در تبیین ماموریت و وظایف نیروی مقاومت ، هدف از تشکیل نیثرو را جذب ، آموزش ، سازماندهی ، بکارگیری ، تجهیز و حفظ و انسجام بسیجیان دانسته اند . یعنی هدف از تشکیل بسیج ، ایجاد آمادگی لازم برای دفاع است . اصل بسیج ، آمادگی است ، هرچند در صحنه عمل و واقع ، از خود فعالیتی نشان ندهد . با این بیان ، فلسفه وجودی بسیج را تثبیت نموده و ضرورت آن را محرز دانسته اند و در تشریح ماموریتی دیگر ، همکاری با دولت و وزارتخانه ها را از وظایف بسیجیان بر شمردند که در واقع نواندیشی در رویکرد بسیج حاصل شده است . نواندیشی در رویکرد به بسیج تا سال ۱۳۷۰ ادامه یافت تا جهت ها و حدود اندیشه نوین مشخص گردد که در فرآیند سازندگی کشور ، نقش و جایگاه خود را تحت عنوان بسیج سازندگی به دست آورد .

دوره چهارم : ۱۳۷۱ الی ۱۳۸۰

در انتهای مقطع سوم ، شرایط اجتماعی برای کارکرد جدید بسیج آماده شد ، همگن پذیرفتند که در دوران سازندگی ، سازندگان سنگر ، خط ، پل و اسکله ، می توانند روستاها و شهرهای ویران شده را بازسازی کنند و یا دوباره بسازند . شاید بیش از دیگران ، رئیس دولت که رئیس جنگ بود ، دریافت که بسیجیان می توانند در عرصه سازندگی ، حماسه ای دیگر بیافرینند و به پیشنهاد دولت ، سپاه که متولی امر بسیج بود ، بسیج سازندگی را کارکرد غالب بسیج ترسیم نمود و اقدامات امنیتی ، اجتماعی و فرهنگی را در اولویت بعدی قرار داد .
کارکرد بسیج سازندگی را می توان در دو سه محور مطالعه نمود . محور اول ایجاد سازمان ها و قرارگاه های سازندگی در سپاه و بسیج است که قرارگاه قرب نجف اشرف ، در نیروی مقاومت بسیج تشکیل شد . مسوولیت اجرای پروژه های عمرانی ، کشاورزی ، صنعتی و فنی را بر عهده گرفت .پروژه های ملی و کلان کشور توسط قرارگاه به اجرا در آمد . محور دوم تاسیس بنیاد تعاون بسیج با موسسات تابعه ، قدم دیگری برای توسعه عمران و سازندگی بشمار می رود که شامل سرمایه گذاری ها ، ساخت مسکن ، پرداخت وام ، تولیدات ، خدمات رفاهی و خدمات علمی می شود .
محور سوم اشتغال زایی است که در مرحله سازندگی و نیز هدف از تاسیس بنیاد تعاون ، بکارگیری بسیجیان واجد شرایط در امر تولیدو تجارت به حساب می آمد . البته توفیق نیروی مقاومت بسیج در این زمینه نسبی بود و کارکرد اقتصادی بسیج برای عمران و اشتغال همانند کارکردهای نظام ، امنیتی و اجتماعی اثر بخش نبود .
در سال های آغازین این مقطع ، تهدید و تهاجم اساسی دشمن علیه جمهوری اسلامی ایران ، قتل های فرهنگی بود . این هجوم که بخش عمده ای از کشورهای جهان سوم فراگرفته بود وقتی برخی از کشورهای توسعه یافته را ردپایی نیز از این هجوم در امان نبودند ، بطور مشخص برای انحراف جوانان ایرانی برنامه ریزی شد تا ایران اسلامی به سرنوشت اندلس ( اسپانیا ) دچار شود . بنابراین دستگاه های فرهنگی کشور همانند دوران دفاع مقدس ، برای مقابله با تهاجم فرهنگی ، نیروها را بسیج ساختند . هرچند در این زمینه ، نظیر دفاع نظامی موفقیت نداشتیم و زیرا ابزار و شرایط لازم برای فعالیت های فرهنگی در اختیار نبود .نیروی مقاومت بسیج شاید بیش از هر ارگان فرهنگی دیگر توانسته است دفاع نماید . انجام پروژه های تحقیقاتی فرهنگی ، آگاهی سازی جوانان ، ترتیب دادن نمایشگاه های تهاجم فرهنگی و یافتن مظاهر و مصادیق تهجم از جمله کارکردهای مثبت بسیج در این مقطع می باشد .
از نیمه این مقطع یعنی سال های ۷۴ ، ۷۵ به بعد کارکرد فرهنگی ، بسیج ، جای خود را به کارکردهای اجتماعی داد که در قالب همکاری با دولت و وزارتخانه ها اقدامات موثری به انجام رسید . درحقیقت اگر حرکت توده ای میلیونی رادر دوران انقلاب بسیج سیاسی بنامیم و حضور بسیجیان در جنگ و دفاع مقدس را بسیج نضامی قلمداد نمائیم ، این مقطع عمر بسیج را می توان بسیج اجتماعی فرض کرد زیرا فعالیت های اجتماعی بسیج هم از نظر تنوع ، هم از نظر کمیت و هم از جهت کارآمدی و بهره وری ، به نحو مطلوب و شایسته عمل نمود . طرح های ملی و دراز مدت ریشه کنی فج اطفال ، آموزش بهداشت زنان جوان . سرشماری اماکن مذهبی ، توزیع دفترچه درمانی روستائیان و غیره نمونه هایی از کارکرد اجتماعی بسیجیان می باشد .
آخرین کارکرد بسیج در دهه دوم متناسب با شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه مورد مطالعه قرار دارد که بسیج در زمینه امنیت و آرام سازی شهرها و مناطق کشور ایفای نقش نمود . آرام سازی شهرستان اسلامشهر، کنترل آشوب کوی دانشگاه تهران ، برقراری امنیت مردمی در شهرهای استان خراسان جلوه های حرکت آرام ساز بسیج طی سالهای اخیر می باشد .