راوي و از ياران نزديک محسن رضايي در دفاع مقدس گفت: دشمن نسبت به عمليات کربلاي ۴ هوشيار بود، چون اطلاعاتي از طريق آمريکاييها در اختيار عراقيها قرار گرفت. بنابراين بعثيها منطقه، زمان عمليات و محورهاي آن را متوجه شده بودند.
ايشان، قبل از آغاز جنگ در کردستان و سيستان بلوچستان حضور داشت و با آغاز جنگ تحميلي همراه با ساير رزمندگان تهراني عازم جبهه شد. اولين کار روايتگري او در عمليات بدر و در مرکز بود. بعد از آن در تمام عملياتهاي دفاع مقدس راوي سرداراني چون غلامپور، رحيم صفوي، شمخاني و محسن رضايى بود. ۵ ماه آخر جنگ نيز در کنار محسن رضايي فرمانده سپاه دائم حضور داشت و وقايع آن روزها را ثبت و ضبط ميکرد. به مناسبت چهل و يکمين هفته دفاع مقدس مجيد مختاري از پيشکسوتان جهاد و مقاومت و راوي اين دوران، درباره تلخ و شيرينهاي عمليات کربلاي ۴ و ۵ (در ماههاي پاياني سال ۱۳۶۵ و روزهاي ابتدايي سال ۱۳۶۶) برايمان گفت که در ادامه ميخوانيد.

عمليات خيبر و نخستين حضور غواصان در جنگ
از چه زماني شاهد حضور غواصان براي عملياتها بوديد؟
ورود و حضور غواصان از عمليات خيبر شروع شد. در اين عمليات براي غافلگيري دشمن در منطقه هور، نياز به حضور تعدادي غواص بود. در واقع نيرويي که در آب و خاک بتواند عمليات انجام دهد. به همين خاطر تعداد غواصان بسيار محدود بود و عمدتاً از آنها براي شناسايي استفاده ميکردند. بعدها در عمليات بدر و سپس والفجر ۸ براي عبور از رودخانه اروند از نيروهاي غواص استفاده شد. چون تنها مسير دسترسي به خطوط عراق، عبور از اروند با غواص و قايق بود و استفاده از مسيرهاي ديگر موجب هوشياري دشمن ميشد. براي همين در عمليات والفجر ۸، گردانهاي غواص شکل گرفتند. در واقع هر يگان رزمي، ۲ تا ۵ گردان غواصي داشت که اين غواصان وظيفهشان شکستن خط بود.
در عمليات والفجر ۸ به دليل پيچيدگي آب اروند و جزر و مد متأثر از آب خليج فارس و تابش نور ماه، رفتوآمد براي غواصان بسيار سخت بود. البته غواصان بارها گذر از اين مسير را تمرين کردند تا بتوانند بر رود تسلط پيدا کنند و از اروند رود عبور کنند. اين عمليات با عملکرد مطلوب غواصان با موفقيت انجام شد و ديگر حضور آنها در عملياتها به شکل روال درآمد.
جلسه توجيهي قبل از عمليات کربلاي ۴
بهترين تصميم فرماندهان سپاه در کربلاي ۴
پس غواصان با همان تجربه عمليات والفجر ۸، گام در عمليات کربلاي ۴ گذاشتند؟
در عمليات کربلاي ۴ باز هم بحث عبور از اروند رود مطرح بود. در اين عمليات در رودخانه کارون روبروي منطقه ابوالخصيب عراق.يکسري از غواصان والفجر ۸ را براي اين عمليات سازماندهي کردند. اما با توجه به وجود چندين جزاير در اروندرود و خطوط پدافندي دشمن، کار غواصان پيچيدهتر بود. چرا که آنها بايد اول ميرفتند خطوط دشمن در جزاير را متوقف ميکردند و بعد راهي آن سوي اروند در خاک عراق ميشدند. همچنين بعضي از يگانها قرار بود از جايي به نام تنگه در ميان جزاير عبور کنند و به آن طرف اروند بروند.
همزمان با آنها نيز نيروهايي به خطوط دفاعي دشمن در جزاير امالرصاص حمله کنند و در نهايت همه نيروها به آن سوي اروند برسند و خطوط اصلي دشمن را شکست دهند. همه اين پيچيدگيها باعث شد براي زمان انجام عمليات خيلي دقت شود، چون نيروها زمان بيشتري براي رسيدن به ساحل دشمن در اروند نياز داشتند.
نکته قابل توجه اين بود که دشمن نسبت به عمليات کربلاي ۴ هوشيار بود، چون اطلاعاتي از طريق آمريکاييها در اختيار عراقيها قرار گرفت. به همين خاطر رژيم بعث تقريباً منطقه، زمان عمليات و محورهاي عمليات را متوجه شد و زماني که نيروهاي ما به خطوط دشمن زدند، نيروهاي عراقي آمادگي کامل براي مقابله با رزمندگان را داشتند که اين هوشياري در همان ساعتهاي اوليه عمليات معلوم شد.
بنابراين وقتي موج اول غواصان از اروند عبور کردند، عراقيها دقيقاً در سر آن تنگه با دوشکا و توپهاي بيست و سه ميليمتري ضدهوايي دائم در داخل آب به سمت نيروهاي ما شليک ميکردند. در اين شرايط بخشي از نيروهاي ما عبور کرده بودند و به سمت اروند رفته بودند. از اين طرف هم فرماندهان سعي داشتند، سريعتر خطوط شکسته شود تا نيروهاي موج دوم با قايق از داخل رود کارون به صورت عمود از اروند عبور کنند. از آنجايي که دشمن کامل بر عمليات هوشيار بود، در اين تقاطع نيروهاى ما مورد حمله و آماج بعثيها بود. ساعت ۲ صبح به بعد نيروهاي عراقي به شدت دهانه اروند رود را بمباران کردند.
اين عوامل منجر شد که موج دوم اعزام رزمندگان به آن سوي اروند نرسد. در اين محور نزديک به چهار قرارگاه؛ قرارگاه نجف از سمت شلمچه، قرارگاه قدس، قرارگاه کربلا و قرارگاه نوح در لبه اروند حضور داشتند. در مرحله اول 45 گردان غواص به آن سوي اروند رسيدند. تقريباً آن سوي اروند رزمندگان به دام عراقيها افتادند. در چنين شرايطي فرماندهان بايد تصميم ميگرفتند که عمليات ادامه پيدا کند يا دستور عقبنشيني دهند.

غواصان عمليات کربلاي ۴
از آنجايي که هوا رو به روشنايي ميرفت، با بررسيها انجام شده فرماندهان دستور عقبنشيني دادند. بسياري از يگانها تلاش کردند که همان اول صبح نيروهايشان را با قايق به عقب منتقل کنند که بخش عمدهاي از نيروها برگشتند. اما بخش قابل توجهي از غواصان در آن سوي ساحل اروند و جزايري که خط شکسته نشده بود، گرفتار شدند و آن فاجعه رخ داد.
آقا محسن من ديگر يک سکانى هم ندارم
آن فيلمها و تصاويري که از اسارت و شهادت غواصان منتشر شد، مربوط به همين عمليات کربلاي ۴ بود؟
بله! عمده تلفاتي که ما از غواصان در جنگ داشتيم، مربوط به عمليات کربلاي ۴ بود. جعفر اسدي فرمانده لشکر ۳۳ المهدي وقتي براي جلسه توجيهي پيش فرماندهاش براي عمليات کربلاي ۵ رفت، گريه کرد و خطاب به فرماندهاش گفت: آقا محسن من ديگر يک سکانى (هدايتکننده قايق) هم ندارم. تمام سکانهايم در عمليات کربلاي ۴ براي آوردن غواصان شهيد شدند.
روايتي از مظلوميت شهداي غواص در کربلاي ۴ (دانلود)
اعتماد به نفسي که عراق از آمريکا عاريه گرفت
اشاره داشتيد که عراق نسبت به عمليات کربلاي ۴ هوشيار شده بود، اين هوشياري چگونه به دست آمده بود؟
بله! افشاي عمليات بر اساس اطلاعاتي بود که آمريکا به عراق داده بودند. عراقيها بعد از اين عمليات بلافاصله از آمريکاييها به خاطر اين کمک تشکر کردند. اين در حالي بود که عراقيها به خاطر شکست فاو و استراتژي موسوم به دفاع متحرک بسيار سرخورده شده بودند، اما در عمليات کربلاي ۴ دوباره اعتماد به نفس خود را به دست آوردند.
غواصان در حال اعزام براي عمليات
آمريکاييها از عوامل اصلي شهادت غواصان در کربلاي ۴ هستند
چرا آمريکا به عراق در عمليات کربلاي ۴ ايران کمک کرد؟
بعد از ماجراي مک فارلين در ۱۳ آبان ماه سال ۱۳۶۵ کليه تحولات سياسي و نظامي جنگ تحت تأثير قرار گرفت. در آن ماجرا، هيأت آمريکايي براي ملاقات با مقامات بلندپايه ايران خيلي اميدوار بود. با اين وجود امام خميني (ره) مسؤولان را از هرگونه ملاقات منع کردند، همين امر بر عصبانيت امريکا و اقدام عليه ايران افزود. بنابراين بعد از افشاي ماهيت تماسهاي پنهاني ايران و آمريکا، اين رويداد به نحو آشکاري بر روند تحولات جنگ تأثير گذاشت.
در آن زمان امام خميني (ره) به آقاي هاشمي دستور دادند که اين اصل ماجراي حضور مکفارلين در ايران به اطلاع مردم برساند. وقتي ماجراي اين ديدار افشا شد، يک تنش بسيار زياد در منطقه ايجاد شد. اعراب پيش خودشان فکر کردند حالا که آمريکا به صورت پنهاني دارد با ايران کار ميکند، پس وعده مقابله آمريکا با ايران دروغ است. بنابراين آمريکاييها شروع به بازسازي روابطشان با کشورهاي عرب، از جمله عراق کردند. پس با اين تصور و تحليل براي اينکه نشان دهند با ايران همراه نيستند، اطلاعات مربوط به عمليات کربلاي ۴ را لو دادند. چرا که آمريکا از طريق اطلاعات ماهوارهاي خيلي بر منطقه مسلط بود. در واقع يکي از عوامل اصلي شهادت شهداي غواص همين آمريکاييها هستند.
شعار عمليات سرنوشتساز در سال ۱۳۶۵ و ارتباط آن با کربلاي ۵
حال چرا در اين شرايط، عمليات کربلاي ۵ انجام شد؟
در عمليات کربلاي ۴ بيشترين بسيج نيرو را داشتيم که شامل ۲۵۵ گردان بود. در موج اول کربلاي ۴ نزديک به ۵۰ گردان تلفات داديم که شامل شهيد، اسير و زخمي بود. از سويي ديگر، نيروهاي مسلح ايران در سال ۱۳۶۵ شعار عمليات سرنوشتساز را سر داده بودند و عراق هم تصور کرده بود که عمليات کربلاي ۴، همان عمليات سرنوشتساز است. بنابراين اگر هوشياري فرماندهان نبود، تلفات بيشتري در عمليات کربلاي ۴ ميداديم. از طرف ديگر آقاي هاشمي که در دزفول مستقر بود و عمليات کربلاي ۴ را پيگيري ميکرد که جنگ سرنوشتساز چه ميشود؟ همچنين فرماندهان يگانها فشار آوردند که نيروهايشان چهار ماه است در جبهه هستند و اگر به مرخصي بروند، نصف اين نيروها بر نميگردند.
دشمن هم با تصور اينکه عمليات ايرانيها شکست خورده، به سوي فاو سرازير شد تا فاو را پس بگيرد. در چنين شرايطي چون عمده نيروهاي ايران در شرق بصره و در محور عملياتي کربلاي ۴ بود، آمادگي دفاع از فاو را نداشتيم و شکست ميخورديم. چون امکانات و اطلاعاتمان از خطوط دشمن فقط ۱۰ تا ۱۵ کيلومتري خط دشمن بود و از تحولات ارتش عراق در عقبهشان اطلاعات زيادي نداشتيم. عراق تمام فرماندهاني که براي جنگ با اسرائيل تربيت کرده بود را فراخوان داد و در ساختار ارتشش جا داد. (اين اطلاعات را بعدها به دست آورديم) بنابراين فرمانده کل سپاه با بررسي شرايط تصميم گرفت در همين منطقه، عمليات جديد را آغاز کند.
در چنين موقعيت دشواري، فرماندهان سپاه با تمرکز بر اهميت استراتژيک و نقش منطقه شرق بصره در تعيين سرنوشت جنگ و ضرورتهاي نظامي، مجدداً تمامي طرحهاي عملياتي را بازبيني کردند. به همين خاطر در منطقه شلمچه به دليل موفقيت لشکر ۱۹ فجر و تيپ ۵۷ حضرت ابوالفضل (ع) در عمليات کربلاي ۴ مورد توجه عملياتي قرار گرفت.
در عمليات کربلاي ۵، ۲۰۰ گردان سپاه براي اجراي عملياتي گسترده در شلمچه حاضر شدند که طبق طرح مانور، ۳ قرارگاه مأمور اجراي عمليات شدند. قرارگاه کربلا با شش لشکر و ۲ تيپ سپاه مأموريت تصرف، پاکسازي و تأمين منطقه پنج ضلعي و غرب کانال پرورش ماهي را بر عهده گرفت.
وقتي اوج ارادت عراقي شيعه در کربلاي ۵ نمايان شد
در عمليات کربلاي ۵، شما هم حضور داشتيد، خاطرهاي از اين عمليات داريد؟
در شب دوم عمليات کربلاي ۵ کنار آقاي غلامپور بودم. اتفاق جالبي در پنج ضلعي رخ داد. آقاي غلامپور در حال فرماندهي در يک نفربر بود. ما هم کنار ايشان بوديم. در آن زمان، حول و حوش نفربر، توپي به آن شليک ميشد، چند تا توپ شليک شد. منطقه هم باتلاقي بود و با هر بار شليک توپ گلولاي به اطراف پخش ميشد، اما توپها منفجر نميشد. اين اتفاق ۱۰ تا ۱۵ بار در چند روز تکرار شد. جاي سؤال براي ما شده بود. بعد از مدتي آن فرد عراقي که مسؤول شليک اين توپها بود، اسير شد و گفت: به عمد کاري کرده بود که توپها عمل نکند.
صرف کلهپاچه وسط معرکه جنگ!
روز سوم عمليات ساعت ۸:۳۰ صبح پنج نفر در همين نفربر نشسته بوديم و فرماندهي داشت کارش را انجام ميداد که يک دفعه ديديم مدير قرارگاه با يک قابلمه کلهپاچه آمد و آن را وسط نفربر روي سفره گذاشت. آقاي غلامپور خيلي عصباني شد و گفت: اين چيه؟ آقاي ارگاني مدير قرارگاه گفت: صبحانه کله پاچه براي همه درست کرديم! آقاي غلامپور خيلي ناراحت شد و گفت: بچهها دارند توي خط ميجنگند و تو کله پاچه ميآوري؟! آنها حتي نان هم براي خوردن ندارند و ما اينجا کله پاچه بخوريم؟! آقاي غلامپور آن کلهپاچه را نخورد و بقيه هم دست نزدند تا اينکه يک ساعتي گذشت و همين طور سفره پهن بود. منتها هر کدام از فرماندهان يگانها که از خط بر ميگشتند و سر و صورتشان خاکي يا زخمي بود، آقاي غلامپور با دست خودش برايشان لقمه ميگرفت، اما خودش از آن کلهپاچه نخورد.