مصاحبه سردار سليماني براي اولين بار در ۲۰سال اخير فردا از شبکه يک سيما پخش خواهد شد.
ساعت۱۹:۳۰ فردا شب (سهشنبه) گفتگوي ويژه سايت رهبرانقلاب با سردار سليماني از شبکه يک سيما پخش خواهد شد.
اين گفتوگو به همراه خاطرات جذاب و تکاندهنده وي از فرماندهي در جنگ۳۳روزه خواهد بود.
سردار سرلشکر پاسدار حاج قاسم سليماني براي اولينبار پس از تصدي فرماندهي نيروي قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با حضور در يک گفتگوي اختصاصي، به بررسي دلايل پنهان و آشکار جنگ ۳۳روزه و آثار آن در هندسهي جديد منطقه و خاطراتي از فرماندهي ميداني اين جنگ پرداخت.
مهمترين نکات مطرح شده در گفتگو سردار سليماني با پايگاه اطلاع رساني دفتر مقام معظم رهبري را اينجا بخوانيد
فيلم کامل اولين مصاحبه تلويزيوني سردار سليماني
مشروح اين گفتگو در ادامه مي توانيد مشاهده کنيد:
سوال: بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين عرض سلام و ادب داريم خدمت شما ايام سوگواري حضرت سيدالشهداست ان شاالله عزاداري هاي شما قبول باشه دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتالله خامنهاي براي تبيين نگاه رهبري در موضوعات مختلف در گفتگوهايي با مسئولان و صاحبنظران عرصه هاي مختلف به تشريح ديدگاه هاي ايشان مي پردازد يکي از مسائل مهم که اخيرا هم در گفتگوي ما با دبيرکل حزب الله لبنان نيز مطرح شد مساله جنگ سي و سه روزه بود؛ اين جنگ مبدآ تحولاتي در منطقه و جبهه مقاومت شد خدمت شما رسيديم به عنوان فرمانده نيروي قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و شخصي که در ايام جنگ شخصا در صحنه حضور داشتيد براي شنيدن تحليلتان از اين رويداد البته شما در کسوت فرماندهي نيروي قدس تا به حال گفتگوي مطبوعاتي به اين شکل نداشتيد و اين اولين گفتگوي مطبوعاتي شما پس از بيست سال خواهد بود ان شاالله به عنوان اولين سوال به بررسي زمينه هاي وقوع جنگ 33 روزه خصوصا بعد از گذشت 5 سال از حضور آمريکا در منطقه در دو کشور عراق و افغانستان بپردازيم.
سرلشکر سليماني: بسم الله الرحمن الرحيم، الحمد لله رب العالمين، والصلاة والسلام على رسول الله وعلى آله، الحمد لله الذي هدانا لهذا وما كنا لنهتدي لو لا أن هدانا الله.
السلام عليك يا أبا عبد الله وعلى الأرواح التي حلت بفنائك، عليكم مني جميعاً سلام الله أبداً ما بقيت وبقي الليل والنهار.
خدمتتان عرض كنم كه در مسألهي جنگ 33 روزه يك عوامل پنهاني داشت كه در واقع عوامل واقعي جنگ بود، يك عوامل ظاهري داشت و آشكاري داشت كه بهانهي آن درواقع اهداف پنهاني بود كه رژيم ميخواست در مقطعي عمل بكند البته اينكه عرض ميكنم عوامل پنهاني داشت ما اطلاعاتي نسبت به آمادگيهاي رژيم داشتيم اما اطلاعاتي نسبت به اينكه دشمن ميخواهد يك هجومي را انجام بدهد در يك غافلگيري نداشتيم بعداً از دو وضع يا از دو مسأله دو موضع به اين جمع بندي رسيديم كه قبل از شروع اين جنگ بنا بود جنگي با سرعت و با غافلگيري انجام بشود و در آن غافلگيري حزب اللّه منهدم بشود خب اين جنگ در شرايطي اتفاق افتاد كه دو اتفاق مهم يكي مربوط به كل منطقه اتفاق افتاده بود و ديگري مربوط به خود رژيم صهيونيستي اختصاصاً وجود داشت.
در مسألهي منطقه خب آمريكا با توجه به حادثهي يازده سپتامبر به يك توسعهي فوق العادهاي در حضور نيروهاي مسلح خودش در منطقه ما رسيده بود كه تقريباً مشابه اين در جنگ جهاني دوم جنگي بود در سال در 1991 كه اولين در واقع در اثر حملهي صدام به كويت حملهي آمريكا انجام شد آن هجوم آمريكا و شكست صدام يك ته نشين مسلحانهاي در منطقهي ما داشت كه منجر شد به يك استقرار نيروي آمريكايي اما بعد از يازده سپتامبر به اين طرف به دليل دو هجوم سنگيني كه آمريكا داشت تقريباً نزديك چهل درصد از نيروهاي مسلح در خدمت آمريكا مستقيماً وارد منطقه ما شدند و بعداً در طول مدت به دليل تعويضات و تغييراتي كه انجام گرفت حتى به نيروهاي ذخيره و احتياط و گارد ملي هم كشيده شد يعني تقريباً ميتوان گفت كه بيش از شصت درصد ارتش آمريكا اعم از نيروهاي داخلي تا نيروهاي بيروني وارد منطقهي ما شدند بنابراين يك حضور بسيار حجيم در بعد كمي كه فقط در عراق بالغ بر 150 هزار نفر سرباز وجود داشت و قريب بيش از سي هزار نيروي آمريكا در افغانستان بود اين غير از نيروي متحدين بود كه در افغانستان قريب به 15 هزار نفر بود بنابراين يك نيروي دويست هزار نفرهي درواقع آموزش ديدهي متخصصي در منطقهي ما در كنار فلسطين حضور داشت اين حضور خب طبيعتاً يك فرصت هايي را براي رژيم صهيونيستي ايجاد ميكرد يعني حضور آمريكا در عراق مانع درواقع تحرك سوريها در سوريه بود تهديدي بر عليه دولت سوريه هم محسوب ميشد تهديدي عليه ايران هم محسوب ميشد
بنابراين شما اگر به جغرافياي عراق نگاه بكنيد كه در جنگ 2006، در جنگ 33 روزه خب وقتي ميبينيد در اين جغرافياي وسط كه حلقهي اتصال كشور محور و مادر مقاومت هست، آمريكا يك حائل قريب به 200 هزار نفره نيروي مسلحي ايجاد كرده با صدها فروند هواپيما و هلي كوپتر به اضافهي هزاران دستگاه زرهي خب طبيعتاً اين موضوع به رژيم صهيونيستي يك فرصت را ميداد كه از اين موضوع بهره برداري كند و اقدامي را انجام بدهد يعني اين هيمنه اثر دارد در ترساندن ايران و اثر دارد در توقف و ترساندن سوريه بنابراين نبايد اين دو نظام اقدامي را انجام بدهند.
نظام رژيم صهيونيستي بر مبناي اين تصور خصوصاً دولتي كه سر كار بود دولت بوش، كه دولت تند مزاجي بود و سريع التصميم بود در موضوعات، خصوصاً تيمي كه در كاخ سفيد حاكم بود همراه با رژيم صهيونيستي بود. بنابراين آنها فرصت را مناسب ميديدند براي اينكه چنين اقدامي را انجام بدهند.
* اصل نيت رژيم صهيونيستي در جنگ 33 روزه تغيير دموگرافي كامل در لبنان بود
ريشهي اصلي بنابراين در بهره برداري رژيم صهيونيستي از حضور نظامي آمريكا در منطقه بهره گيري از سقوط صدام، از پيروزي اوليهي آمريكا در افغانستان و ايجاد رعب سنگيني كه آمريكا در منطقه ايجاد كرده بود و يك حجم وسيعي حتى از گروه هاي سياسي منطقه و دنيا را جزو گروههاي تروريستي كه اگر در مخالف سياست هايشان بودند محسوب كرده بود رژيم ميخواست از اين بهره ببرد و فكر ميكرد كه اين بهترين فرصت براي يك جنگي است جنگي بر آسا چون رژيم يك شكست خورده بود در سال 2000، 2000 ميلادي. از لبنان عقب نشيني كرده بود و درواقع از لبنان فرار كرده بود. و حزب اللّه او را شكست داده بود. او ميخواست مجدداً برگردد نه برگردد به اشغال. برگردد به انهدام و تغيير دموگرافي در واقع در جنوب لبنان كه بعداً در حين جنگ اين تقريباً با شروع جنگ معلوم شد اصل نيت تغيير دموگرافي كامل هست كه نيروهاي منصب يا مردمي كه در جنوب لبنان هستند و يك رابطهي مذهبي با حزب اللّه دارند، اينها كوچانده بشوند از سوريه مانند آن چيزي كه در بعد از 1967 پيرامون فلسطينيها در جنوب لبنان اتفاق افتاد همين طرح پيرامون مسألهي شيعهي لبنان در جنوب لبنان مدنظر بود دقيقاً همان طرح قبلي كه پيرامون فلسطينيها اجرا كردند فلسطينيها را وادار كردند از جنوب لبنان خارج بشوند. در مخيمهاي گوناگوني در لبنان اردوگاههاي لبنان، اردوگاههاي سوريه و اردوگاههاي ديگري در جهان عرب توزيع بشوند و حتى عرفات مركزيتش را مجبور بشود از لبنان منتقل بكند به تونس و مغرب. در واقع ادارهي آوارهاي ايجاد بكند. همين ذهنيت پيرامون شيعهي لبنان وجود داشت به اين دليل من حالا از اين قبل از جنگ برميگردم به حين جنگ براي اينكه اين موضوع كامل بشود.
*ماجراي صحبت هاي سخيف بوش عليه مردم جنوب لبنان
در مسألهي دو عبارت مهمي دارند آمريكاييها و اسرائيليها آمريكاييها در ابتداي شروع جنگ كه خب با كلمات خيلي سخيفي بوش بيان كرد آن بلندگو روشن بود، چون كلمهي در شأن خودش هست قابل تكرار نيست من بيان بكنم آن بيان كرد در تأييد اين موضوع، اما نه در تأييد از جنگ در تأييد نتيجهي جنگ و مسألهي اگر بخواهيم بگوييم مودبانهتر ديپلماسيترش را رايس گفت كه او گفت اين وقتي اين كشتارها، ضجهها در جنوب لبنان اوج گرفت و بمبارانهايي كه اوج مستي تكنولوژي بود درواقع هر كجا را اراده ميكردند با دقت تكنولوژي ميزدند منهدم ميكردند و كشتارهايي اتفاق ميافتاد كه درواقع قانا را درواقع در خودش هضم كرده بود و حذف كرده بود آن عبارت را به كار برد. يعني اين ضجه را به اين تشبيه كرد به اين كلمهي سخيف گفت اين درد زايمان خاورميانه جديد است ضجهي زير آوار بچههاي كودكان مظلوم را و زنان و انسان هاي بيگناه را تشبيه كرد به درد زايمان يك حادثهي بزرگ بنابراين اين عبارتها نشان ميداد يك طراحي بزرگ وجود دارد اما آن چيزي كه مربوط به رژيم برميگشت، رژيم يك اردوگاه بزرگ را پيش بيني كرده بود با تعدادي كشتى را اردوگاه براي اينكه هر مقداري ميتوانند بگيرند از مردم را ابتدائاً به يك اردوگاهي در داخل فلسطين كه تا سقف سي هزار نفر پيش بيني كرده بودند منتقل بكنند
بعد در اين اردوگاه بيايند تفكيك كنند آنهايي كه افراد عادي هستند منتقل كنند به كشورهاي ديگري به جاي ديگري آنهايي كه از ديد آنها مجرم هستند يا وابستهي سازماني به حزب اللّه دارند دستگير بكنند كشتى هم آماده كردند براي كوچ، كه آن كوچ را درواقع انجام بدهند لذا جنگ در اين مرحله بر خلاف همهي جنگها كه خشك و تر را ميسوزاند خيلي با دقت تكنولوژي انجام گرفت يعني يك طايفه را مبناي حملهي خودش قرار داد.
*سه هدف پنهاني جنگ 33 روزه
اول سعي كردند اين را تبديل كنند به يك حزب يعني حزب اللّه بعداً توسعهاش دادند به كل طايفهي شيعه در جنوب لبنان كه بتوانند درواقع اين تغيير دموكرافي را به طور كامل در جنوب اجرا كنند بنابراين آن چيزي كه ميتوان از ريشههاي درواقع جنگ در بعد پنهانش كه بعداً خود آنها اعتراف كردند به اين موضوع كه قصد داشتند يعني المرت گفت و بعد هم وزير دفاع و رئيس ستاد ارتش هم گفتند كه ما قصد داشتيم يك عمليات، اين جنگ را در يك حالت غافلگيرانه انجام بدهيم كه آن غافلگيري اگر اتفاق ميافتاد بايد عمدهي كار راههاي حزب اللّه در يك هجوم هوايي گسترده از بين ميرفت سازمان حزب اللّه در مرحلهي اول حداقل بايد الان بر سي درصد سازمان اصلي او آسيب جدي ميديد بعد در مراحل بعدي ميرفتند دنبال انهدام قطعي اما اساسش بهره برداري از حضور قدرتمند آمريكا در عراق و در افغانستان و در منطقه بود و تمايل كشورهاي عربي در حمايت از اسرائيل در چنين جنگي، رضايت آنها در ريشه كني حزب اللّه يا طايفهي شيعه از جنوب لبنان خب اين را المرت بيان كرد.
او در يك سخني گفت كه براي اولين بار همهي كشورهاي عربي البته همه را كه ميگفت به دليل آن اغلبيتي كه در كشورهاي عربي، البته اينجا بيشتر كشورهاي حوزهي خليج فارس شوراي همكاري مدنظر او بود اما طبيعتاً مصر هم شامل همين مي شد، و كشورهاي ديگر از اين مستثني نبودند اما ميتوانستيم در آن مقطع استثنائاتي قائل بشويم خب ميدانيد عراق فاقد حاكميت بود، حاكم آن روز عراق بريمر بود حاكم نظامي آمريكا بنابراين عراق حاكميتش در دست آمريكاييها بود دولت سوريه به دليل مرگ حافظ اسد دولت جواني بود كه درواقع تازه شروع به كار كرده بود لذا اغلبيت كه گفتند همهي كشورها منظورشان آن اغلبيت بود لذا ايشان اين بيان را داشت كه براي اولين بار در جنگ بر عليه يك سازمان عربي همهي كشورهاي عربي اسرائيل را در اين جنگ حمايت كردند اين يك واقعيت است اين چيزي كه او بيان كرد اين بيان يك واقعيت مهم جدي بود كه او انجام داد
بنابراين ما بايد سه منظور را مدنظر قرار بدهيم پنهان در مسألهي جنگ فرصت حضور آمريكا، و حاكميت آمريكا در عراق، و ايجاد رعب و وحشتى كه آمريكا در منطقه در اثر حضور گستردهي خودش ايجاد كرده بود دوم آمادگي كشورهاي عربي و اعلام پنهان همكاري كشورهاي عربي در بر رژيم از رژيم صهيونيستي براي ريشه كني حزب اللّه و تغيير اين دموكرافي در جنوب سوم اهداف خود رژيم براي بهره گيري از اين فرصت جهت خلاص شدن از حزب اللّه براي هميشه اين سه تا هدف سه هدف پنهاني بود يا اصلاً منظور پنهاني بود كه درواقع در ريشههاي اين جنگ نقش اصلي و اساسي داشت.
*حزب الله تعهدش به مردم لبنان را با ازادي جوانان زنداني و اسير لبناني عملي کرد/ مردم لبنان پناهگاهي جز حزب الله ندارند
سوال: دلايل پنهان اين جنگ را به خوبي تشريح کرديد، دلايل آشکار و بهانه ي آغاز اين جنگ چه بود؟
سرلشکر سليماني: خب در بحث بهانهي آشكارش، ظاهر مسأله اين بود حزب اللّه مثل ديگر تعهدي كه به ملت لبنان دارد متعهد شده بود به مردم لبنان متعهد به مردم لبنان شده بود، خب غير از حزب اللّه هيچ قدرتي كه بتواند اين تعهد را عملي بكند وجود نداشت، كه جوانان زنداني و اسير لبناني را از چنگال رژيم صهيونيستي آزاد بكند. خب سيد در يك بياني اين را وعده داد كه ما حتماً مانند آن چيزي كه در گذشته اتفاق افتاد نسبت به آزاد كردن اسراي لبناني از دست رژيم صهيونيستي عمل بكند. مردم لبنان اعم از آن اسرايي كه دروزي بودند، يا اسرايي كه مسلمان بودند، يا اسرايي كه مسيحي بودند، اميدي به پناهگاهي جز حزب اللّه ديروز نداشتند، امروز هم ندارند.
*ماجراي تبادل اسرايي که اسرائيل حاضر به انجام آن نشد
يعني براي هر حادثهاي تكيه گاه اصلي ملت لبنان در دفاع در جلوگيري از اين حكومت وحشي، حزب اللّه لبنان است خب اين بيان صورت گرفت در تبادلات قبلي اسرائيل حاضر نشد اسراي اصلي كه بعضاً نوجوان بودند اينها را آزاد بكند، و بعداً نوجوان بودند كه دورهي طولاني در زندان به سر بردند، بعداً تبديل شدند به جوانهايي كه وارد سنين ميان سإلى شدند
حزب اللّه درواقع اين وعده را داد، در آن تبادل اوليه كه انجام گرفت اين محقق نشد، يا اسرائيل قبول نكرد اين زندانيها را آزاد بكند لذا حزب اللّه براي تحقق اين وعدهي خودش به مردم لبنان اقدام عملياتي انجام داد كه در اثر اين عمليات بتواند آن تبادل را انجام بدهد، كه بعد هم موفق شد لذا در بر مبناي يك عمليات ويژهاي كه فرماندهي آن عمليات ويژه را درواقع نميدانم چه اسمي براي آن بگذارم.
*تمجيد سرلشکر سليماني از عماد مغنيه؛ شبيهترين صفات را در صحنهي جنگ به مالك اشتر داشت
يعني بگويم سردار خيلي مرسوم شده اين كلمه و فراتر از اين كلمه بود امروز در عرفهاي نظامي در كشور ما كلمهي سردار و امير عرف شده اما حقيقتاً يعني يك سردار به معناي واقعي شهيد عماد مغنيه بود، يك سرداري كه شايد بتوانم بگويم شبيهترين صفات را در صحنهي جنگ به مالك اشتر داشت و من در شهادت او بعداً، حالا اين در مكانش نيست اينجا اين بحث را ميكنم، همان عبارات و همان حإلى كه در آقا اميرالمومنين حادث شد اتفاق افتاد در شهادت مالك و يك حالت حزن و اندوه فوق العادهاي امام را گرفت، به تعبيري در بالاي منبر گريست و فرمود:
«مَالِكٌ وَمَا مَالِكٌ، وَاَللَّهِ لَوْ كَانَ جَبَلاً لَكَانَ فِنْداً وَلَوْ كَانَ حَجَراً لَكَانَ صَلْداً لاَ يَرْتَقِيهِ اَلْحَافِرُ وَلاَ يُوفِي عَلَيْهِ اَلطَّائِرُ»
بعد اين جملهاش خيلي مهم بود فرمود مثال مالك براي من مِثل مَثل من براي رسول اللّه بود خب در مسألهي عماد همين حال بود، يعني عماد نسبت به مقاومت يك چنين توصيفي داشت كه من عرض كردم اگر بخواهم از اين عرفهاي متداول موجود خودمان عبور بكنم، بايد تشبيه بكنم به همان جملهي اميرالمومنين پيرامون مالك فرمود كه زنها بايد بزايند تا كسي مانند مالك در دنيا زائيده شود. عماد يك چنين شخصيتي داشت او ادارهي اين كار را كما اينكه ادارهي خيلي از صحنههاي سخت را او بر عهده داشت. مديريت اين عمليات ويژه را او عهدهدار بود و خودش از نزديك نظارت كرد، مديريت كرد.
* ماجراي عمليات عماد مغنيه داخل سرزمين ها اشغالي
عمليات او موفق شد توانست در داخل سرزمين فلسطين اشغإلى يك ماشين درواقع يك همر (hummer) رژيم صهيونيستي را مورد حمله قرار بدهد و دو نفر را از داخل او درواقع زخمي به اسارت بگيرد. خب اين سه تا عمليات بود، يك عمليات نبود يكي اصل طراحي اين بود، دو عبور از سيم خاردارهاي خيلي متراكم و بلند و وسيع رژيم صهيونيستي و رسيدن چون عمليات فقط زدن نبود كه انهدامي صورت بگيرد بايد عبور هم صورت ميگرفت و ميرفت آن طرف و اسرا را ميآورد لذا هر مأموريتي بايد با دقتي صورت ميگرفت كه نفرات داخل نفربر كشته نشوند بايد به سرعت اين سرعت به دقايق بود نه به ربع ساعت و نيم ساعت به دقايق به ثانيه ها بود بايد به سرعت عبور ميشد از اين قبل از اينكه دشمن برسد معمولاً دشمن فاصله اش با نقطهي عمليات چند دقيقه بود.
فقط زمينياش هوايياش كه خب خيلي سريعتر بود و ميرسيد در آن نقطه اسرا را تخليه ميكرد و عمليات سومش اين بود كه آن را به سرعت بدون، يعني درواقع در امان از تهديد دشمن به نقطهي امني برساند.(فيلم)
*حزب اللّه هميشه در يك آمادگي صد در صد به سر ميبرد
سوال: جنگ با اين بهانه آغاز شد و يورش سنگيني به مواضع حزب الله صورت گرفت، واکنش حزب الله لبنان در ساعات و روزهاي اوليه به چه شکل بود؟ واکنش حزب الله لبنان در ساعات و روزهاي اوليه به چه شکل بود؟مخصوصا با توجه به اينکه اسراييل بهانه ي آغاز اين حمله وحشيانه را اسيرگيري حزب الله لبنان عنوان کرد.
سرلشکر سليماني: خب بايد به دو نكته اشاره كنيم. حزب اللّه به دليل اينكه يك پيوستگي دارد با يك دشمني كه غيرقابل سازش است يعني از نظر حزب اللّه از منظر اعتقادي و منطق سياسي غيرقابل سازش از نظر دشمن هم قبول حزب اللّه غيرقابل سازش است بنابراين اين دشمني يك دشمني مستمري است. و آن وقت يك دشمني مستمر بود لذا حزب اللّه پيوسته در يك آمادگي بود. در دفاع اين يك نكته. بنابراين حزب اللّه خإلى از ذهن و در يك عدم آمادگي به سر نميبرد. آماده بود ربطي به اين عمليات نداشت، اين عمليات آمادگي را در يك ابعاد ديگري افزايش داد هشياري را افزايش داد اما آمادگي در بعد نيروهاي رزمنده و وسايل و امكانات از قبل مهيا بود حالا هم همين طوري است يعني حزب اللّه هميشه در يك آمادگي صد در صد به سر ميبرد اينجور نيست، آمادگي حزب اللّه مثل ديگر آمادگيهايي كه آمادگي نميدانم زرد ميزنند، بعد آمادگي قرمز ميزنند يا مثلاً سي درصد، هفتاد درصد، صد درصد نه، حزب اللّه پيوسته در يك آمادگي صد درصد به سر ميبرد آن روز در آمادگي صد درصد بود، امروز هم در آمادگي صد درصد هست منتها كيفيت اين آمادگي به دليل امكانات در هر دورهاي متفاوت هست.
نكتهي دوم اينكه هر اقدامي كه حزب اللّه ميخواهد انجام بدهد قبل از آن تمهيدات امنيتي را اول انجام ميدهد بعد اقدام ميكنند. لذا حزب اللّه وقتي تصميم گرفت به اينكه عمليات را اجرا كند ، براي گرفتن اين دو سرباز رژيم صهيونيستي براي آن مبادلهي مهم و سرنوشت ساز، اول يك آمادگي در خودش ايجاد كرد. اين آمادگي داراي دو وضعيت بود. يكي آمادگي در مقابله، دو آمادگي در كاهش خسارت به اين دليل در تمام دورهاي كه رژيم اجراي عمليات كرد، خصوصاً در ساعات و روز اول و روزهاي اول او بانك اطلاعاتي از قبل آماده داشت. همهي آن بانك اطلاعاتي كه از قبل آماده كرده بود، آن بانك را به نيرو هوايي خودش واگذار كرد و نيروي هوايي بر مبناي آن بانك، كه مختصات دقيق هر موقع حزب اللّه وجود داشت، وارد عمل شد. اما به دليل تدابيري كه حزب اللّه انجام داده بود، هم در بعد نيروي انساني و هم در بعد امكانات مهم خودش، حداقل آسيب را ديد يا ميتوان گفت در لحظات اوليه هيچ آسيبي نديد عمدهي بانك اطلاعات دشمن كه بعد از ده روز اعلام كرد: بانك اطلاعات من، بانك اهداف من تمام شد يعني معنايش اين بود كه تمام اهداف موجودي كه مربوط به حزب اللّه وجود دارد منهدم كرده اما بعد معلوم شد كه همهي آن چيزي كه او انجام داده خلاف آن توقع و تصوري بود كه دشمن تصور كرده بود به دليل اقدامات و ابتكاراتي كه حزب اللّه قبل از شروع عمليات خودش انجام داد، در پيش بيني رد الفعلى كه از دشمن كرده بود بنابراين اين نكتهي اول بود.
نكتهي دوم اينكه اما در پيش بيني جنگ معمولاً در سابقهي اين نوع ردالفعلها هيچ وقت به يك جنگ شامل و كامل نميانجاميد عموماً يك ردالفعل يك روزهاي وجود داشت، با شدتي مناطق يا نقاطي را رژيم مورد حمله قرار مي داد، بعد متوقف ميكرد اما با همان لحظات اول عمليات طراحي شده از قبل به طور كامل به مورد اجرا گذاشته شد يعني آن طرح شاملي كه در خفا ميخواستند انجامش بدهند، آن را آمدند يك جا به مورد اجرا گذاشتند البته الان ما ميگوييم آن طرح خفا، حالا بعداً در توضيحات عرض ميكنم، ما شايد بعد از دو هفته به اين رسيديم به صورت اعتقادي
كه حالا اعتقادي عرض ميكنم چرا. اما به صورت اطلاعاتي نه تقريباً اواخر جنگ به اين رسيديم كه دشمن طرحي از قبل آماده داشته و ميخواسته در غافلگيري كامل اين را عمل بكند و بخش اعظمي از اين فهم ما به دليل اعلام خود دشمن بود بنابراين جنگ به سرعت تبديل شد به يك جنگ كامل، يك جنگ شاملي كه انگار مثل يك انبار وسيع باروتي و مواد منفجرهاي كه با يك فتيله درواقع يك جا منفجر ميشود انگار يك مرتبه همهي آن طرح به مورد اجرا گذاشته شد، و اين انفجار عظيم كه به نام جنگ 33 روزه ناميده شد صورت گرفت. خب من روز اول كه حادثه اتفاق افتاد برگشتم به لبنان چون من يك روز قبلش آنجا بودم.
* حاج قاسم در اغاز جنگ 33 روزه چگونه خود را به لبنان رساند؟
برگشتم به سوريه منتها چون همهي راه ها مورد حمله قرار گرفته بود خصوصاً تنها راه رسمي ورودي كه مصنع در واقع ناميده ميشود، گذرگاه مرزي لبنان به سوريه اين پيوسته مورد زير آتش هواپيما بود، و هواپيما لحظهاي ترك نميكردند خب تماسي داشتيم با دوستانمان از راه خط امن، عماد آمد دنبال من و من را از سوريه از يك راه ديگري كه يك بخشش پياده بود، يك بخشي را با ماشين طي كرديم .منتقل كرد به لبنان خب آن وقت هنوز جنگ گسترهي اصلياش تمركز بر ساختمانهاي اداري حزب اللّه داشت و بر جنوب اغلبش، و بعضاً نقاطي كه در مراكز مياني و شمإلى داشت تقريباً هفتهي اول بود كه داشت سپري ميشد، از تهران اصرار داشتند كه من بيايم براي توضيح، من از يك راه فرعي برگشتم و آمدم درواقع آن وقت مقام معظم رهبري در مشهد بودند. خدمت ايشان رسيدم. براي اين جلسه سران سه قوه و مسئولين اصلي كه عضو شوراي امنيت ملي هستند، غالباً كه در بخشهاي امنيتي و اطلاعاتي هستند دعوت شده بودند.
*جزئيات جلسه با رهبري انقلاب در روزهاي ابتدايي جنگ 33 روزه/ نتيجه تقوا را در آقا، کامل ديدم
من گزارشي دادم از حادثه. گزارش من گزارش تلخي بود يعني مشاهدات من افقي از پيروزي را نشان نميداد و جنگ كاملاً جنگ متفاوتي بود. جنگ خيلي جنگ تكنولوژي بود، دقيق بودساختمانهاي دوازده طبقه با يك بمب با زمين يكسان ميشدند، اهداف با دقت انتخاب ميشد در درون روستاها كه روستا فاصلهي يك روستا با روستاي ديگر فاصلهي چسبيده به همي داشتند، براي توپخانهها كار سختي است اما يك روستايي كه ديگر آن وقت جنگ از حزب اللّه به طايفه منتقل شده بود يك روستايي كه شيعه نشين بود با روستاي ديگري كه برادران مسيحي ما بودند يا برادران اهل تسنن بودند كاملاً متفاوت بود يعني يك جا يك نفر با اطمينان نشسته بود مشغول كشيدن قليان بود يك جا، يك جا چندين هزار گلوله فرود ميآمد.
من گزارش دادم در آن جلسه. خورد به نماز، خب رفتند براي وضو گرفتن. من هم رفتم وضو بگيرم، آقا وضو گرفتند آستينشان را هم بالا زده بودند وضو گرفته بودند برميگشتند با دست اشاره كردند به من كه بيا. من رفتم آقا فرمودند كه شما چيزي ميخواستي به من بگويي از اين گزارشت. من عرض كردم نه فقط ميخواستم توضيح واقع را بدهم
آقا فرمودند اين را فهميدم. چيز ديگري نميخواستي بگويي. عرض كردم نه. نماز خوانديم برگشتيم به جلسه. گزارش من تمام شده بود. آقا شروع كردند به صحبت كردن. چند تا مطلب را فرمودند، فرمودند كه نكاتي كه فلاني گفتند پيرامون جنگ همين طور است.
*ماجراي تعبير رهبر انقلاب از جنگ 33 روزه
اين جنگ، جنگ بسيار سخت و شديدي است. اما من تصور ميكنم اين جنگ شبيه جنگ خندق است آيات جنگ احزاب يا همان جنگ خندق را حالا هر كدامش بگوييم يكي هست. آقا قرائت كردند. حالت مسلمان ها، حالت اصحاب و ياران پيغمبر، حالتي كه بر صف آنها حاكم بود اين را بيان كردند. بعد فرمودند كه اما من تصورم اين است پيروزي اين جنگ همانند پيروزي جنگ خندق خواهد بود.
من در دلم تكان خوردم. چون اصلا چنين ظني از نظر نظامي من نداشتم يعني در دلم تمنا كردم كاش آقا اين را نميفرمودند كه نتيجه اين است نتيجه يعني پيروزي، جنگ احزاب پيروزي بزرگ پيامبر بود
بعد دو نكتهي ديگر فرمودند كه خيلي مهم بود يكي فرمودند كه، من تصورم اين است، من هميشه اعتقاد دارم و ميگويم به دوستانمان در تجربهي اين بيست سإلى كه در محضر آقا بودم، نتيجهي تقوا را كه ثمرهي او حكمت ميشود بر زبان و بر دل و بر عقل من در آقا كامل ديدم، كامل. لذا در هر چيزي كه الان شبهه ميكند مطمئن ميشوم انتهايش يك چيزي در آن شبهه در ميآيد يا بر چيزي كه يقين ميكنند مطمئن ميشوم در آن چيزي به دست ميآيد.
آقا فرمودند كه من تصورم اين است كه اسرائيل اين طرح را از قبل آماده كرده بود، و ميخواست همين طرح را در يك غافلگيري كامل به مورد اجرا بگذارد و حزب اللّه را در غافلگيري نابود كند
عمل حزب اللّه در گرفتن اين دو اسير آن غافلگيري را به هم زد. من اين اطلاعات را نداشتم. سيد اين اطلاعات را نداشت. هيچ كدام، عماد نداشت هيچ كدام اين اطلاعات را نداشتيم خب آن ها لب مرز بودند ميديدند.
براي من خيلي اين نويدبخش بود، چون سيد را خيلي كمك ميكرد و راحت ميكرد حالا در آن اوايل به اين شدت نبود در اين اواخر شديد شد. حجم شهدا بالا رفت، حجم دمار، انهدام بالا رفت.
*دلايل توصيه رهبري به خواندن دعاي جوشن صغير
عبارتهايي سيد بيان ميكرد كه من را متأثر ميكرد. نميخواهم آن عبارتها را بيان بكنم. ديدم اين بيان خيلي بيان خوبي است براي او كه ممكن است كسي شماتت كند كه بگويد حزب اللّه چرا براي گرفتن دو اسير كل شيعه را با خطر مواجه كرد اما چنين موضوعي كه حزب اللّه با يك دو اسير گرفتن خودش را از يك نابودي كامل نه تنها خودش را ملت لبنان را نجات داد، اين خيلي نويدبخش و مهم بود يك نكتهي سومي هم فرمودند كه جنبهي معنوي داشت فرمودند كه به اين ها بگوييد دعاي جوشن صغير را بخوانند خب در شيعه عموماً معروف دعاي جوشن كبير است دعاي جوشن صغير معمولاً در اين معروفيت، حداقل در بين عموم عامه، نيست، خواص فرق ميكند بعد آقا توضيح دادند كه يعني ما تصور ديگري نكنيم در اين موضوع كه اين دعاي جوشن صغير كه چيه مثلاً مثل بعضيها ميگويند اين چهار تا قل هواللّه را بخوان، مثلاً اين حمد را بخوان، موضوع حل است فرمودند كه اين دعاي جوشن صغير حالت يك انسان مضطر است انساني كه در يك اضطرار شديد است مي خواهد با خدا حرف بزند، اين حال يك انسان مضطر است.
بيشتر بخوانيد: دعاي توصيه شده رهبر انقلاب در زمان جنگ 33روزه که حتي مسيحيان لبنان هم مي خواندند
من همان روز آمدم شب تهران برگشتم مجدداً به سوريه ولي يك احساس بسيار خوبي داشتم، يعني حامل درواقع يك چيزي بودم، كه براي سيد شايد از هر امكان ديگري اين ارزشمندتر است و مجدداً همين جور عماد آمد دنبال من و از همان راه برگشتيم، و رفتم پيش آقاسيد من موضوع را نقل كردم براي ايشان.
* درس ولايت شناسي را بايد نزد سيدحسن نصرالله يادبگيريم
شايد هيچ چيزي به اندازهي اين كلمات مؤثر در روحيهي سيد نبود اولاً ايشان يك خصوصيتي دارد آن خصوصيت را تا حالا ماها هيچكداممان به اين درجه نرسيديم و فكر ميكنم كه ما اصلاً درس ولايت شناسي را بايد برويم پيش ايشان ياد بگيريم او اعتقاد جدي دارد به بيانات مقام معظم رهبري، اينها را يك بيانات الهي، غيبي ميداند لذا فوق العاده در هر بياني هر كلمهاي كه از ناحيهي مقام معظم رهبري صادر ميشود به آن اهتمام جدي دارد، توجه اساسي دارد.
خب من توضيح دادم خيلي خوشحال شد اول به سرعت موضوع اول را كه اين پيروزياش نتيجهاش جنگ خندق خواهد بود صعوبات شديدي دارد سختيهاي زيادي دارد اما پيروزي بزرگي دارد، اين از قول مقام معظم رهبري منتشرشد در بين همهي مجاهدين از كساني كه در نقطهي جلويي بودند در مقابل دشمن هم درگير بودند تا همهي صفوف ثانياً اين تحليل كه دشمن از قبل يك طرح داشت شد مبناي اصلي عمليات سيد در توجيه افكار عمومي و توجه افكار عمومي به نيت دشمن در موضوع سوم هم اينقدر مسألهي دعاي جوشن صغير رايج شد و چون مفاهيم خيلي ارزندهي عرفاني و معنوي دارد، شايد بتوان گفت در مفاتيح جزو بهترين دعاهايي است، كه داراي مفاهيم بسيار معنوي عبودي است آن قدر اين وسعت انتشار پيدا كرد و اين تلويزيون المنار به شكل مرتب پخش ميكرد كه آن را با يك صوت خيلي خوبي هم صوت حزيني درواقع قرائت ميكرد كه در ساحهي مسيحي هم اين دعا را ميخواندند. چون دعا، دعاي الهي است، عرفاني است متعلق فقط به يك طايفه نيست يعني هر كسي كه عبوديت داشته باشد، و درواقع تعبد داشته باشد به موضوعات به قدرت الهي، به خداوند سبحان اين درش اثر ميگذارد لذا خيلي مؤثر بود
اين درواقع شروعي شد براي يك تحرك ديگري، و درواقع ميتوان گفت يك خون تازهاي در وجود حزب اللّه دميد كه حزب اللّه درواقع با يك اميد بيشتري به اعتماد به نفس بيشتري وارد معركه با دشمن شد.
من تا پايان جنگ برنگشتم و به طور كامل در اين 33 روز ماندم در لبنان بعد از اينكه جنگ تمام شد من برگشتم و باز در جلسهي مشابه همان جلسهي مشهد اما در تهران در محضر مقام معظم رهبري كه همهي سران قوا بودند و مسئولين اساسي حضور داشتند گزارشي از آنچه گذشت كه بخشش خب منتشر شده بود من منتقل كردم ضمن اينكه من روزانه از خط امنمان گزارشاتي به تهران ميفرستادم حالا در جريان وضعيت ميدان به طور كلي بودند
*پيرامون جنگ 33 روزه و حمايت از حزب الله اختلاف نظري و اختلاف ديدگاهي در داخل کشور وجود نداشت
سوال: در داخل ايران نظرات پيرامون نحوه ي مواجهه و عکس العمل جمهوري اسلامي ايران چگونه بود؟ آيا در بين مسوولان نظرات مخالفي هم بود يا همه نسبت به نوع واکنش ما متفق القول بودند؟
سرلشکر سليماني: نه در آن مقطع اختلاف نظري و اختلاف ديدگاهي اصلاً وجود نداشت يعني همه متفق القول بودند پيرامون حمايت از حزب اللّه اعم از حمايت معنوي، حمايت مادي يعني تسليحاتي، تجهيزاتي، امكانات، رسانهاي و چيزي كه درواقع در چارچوب توان جمهوري اسلامي بود در داخل نظام درواقع كسي ترديدي نداشت. حداقل در آن مقطع چون من آنجا هم كه بودم از آنجا درواقع ميشنيدم هيچ نگراني از اين ناحيه وجود نداشت يك وحدت كاملي در حمايت از حزب اللّه به تلاش براي اين پيروزي حزب اللّه در جمهوري اسلامي به معناي كامل كلمه وجود داشت. اين تعبد در آن وقت نسبت به پشتيباني از، چون مركز اساسي اين پشتيباني مقام معظم رهبري بود در جهت دادن در اين موضوع و مصلحت جمهوري اسلامي و مصلحت اسلام و عالم اسلامي لذا ترديدي وجود نداشت البته حالا هم كه مسألهي حزب اللّه در همهي موضوعاتي كه بعضاً ممكن است تغيير و تفاوت ديدگاهي وجود داشته باشد اما در موضوع حزب اللّه تاكنون ما در همهي سطوح وحدت نظر داشتيم.
*خاطراتي از اتاق عمليات ضاحيه/ ماجراي انتقال 3 نفره حاج قاسم، عماد و سيدحسن
سوال: از بعد عملياتي جنگ ۳۳ روزه کمتر صحبت شده و يا اينکه بيشتر صحبت ها و اطلاعات درباره ي وضعيت رژيم صهيونيستي در اين جنگ بوده است خوب است از زبان شما که در ميدان اين نبرد حضور و فعاليت داشته ايد جزيياتي از راهبردهاي عملياتي حزب الله لبنان را بشنويم.
سرلشکر سليماني: ببينيد خب هنوز موضوعاتي وجود دارد كه پيرامون جنگ 33 روزه نمي توان گفت و شايد به رغم اين كه قريب سيزده سال از اين جنگ ميگذرد هنوز سالهاي زيادي وقت هست كه بخشي از اسرار اين جنگ در آنچه كه حزب اللّه عمل كرد به صورت سري باقي بماند.
اما بخشهايي كه ميتوان بيان كرد و مفيد است، چند نكته مهم است، من ذكر چند تا خاطره هم بكنم اينجا درواقع حزب اللّه يك اتاق عمليات داشت در قلب ضاحيه، كه عموماً پيوسته ساختمانهايي در مجاور اين مورد بمباران قرار ميگرفتند، منهدم ميشدند يعني در هر شبي دو تا سه تا ساختمان بزرگ بلند مرتبهي دوازده طبقه، سيزده طبقه، كمتر يا بيشتر، و معمولاً بيشتر از پانزده طبقه نبود، اينها نقش زمين ميشدند كاملاً با خاك يكسان ميشدند. يك شب كه در اتاق عمليات بوديم تقريباً همهي مسئولين ادارهي جنگ در آن اتاق عمليات بودند
اتاق عمليات زيرزميني نبود، يك اتاق عمليات معمولي بود. اما بعضي از تجهيزات اتصالات، ارتباطات در اين اتاق عمليات پيش بيني شده بود، كه با جاهاي گوناگون ارتباط برقرار ميشد. من يك احساسي كردم كه بعد از اينكه ساختمانهاي اطرافمان را زدند و منهدم كردند شب بود، تقريباً ساعت يازده شب احساس كردم كه يك خطر جدي نسبت به سيد وجود دارد. تصميم گرفتم كه سيد را جا به جا بكنيم. من و عماد با هم مشورت كرديم. خب سيد به سختي ميپذيرفت كه از اتاق عمليات خارج بشود خارج شدن هم اين نبود كه از ضاحيه خارج بشود از يك ساختماني كه فكر ميكرديم ممكن است به دليل ترددي كه در داخل اين ساختمان وجود دارد و پيوسته هواپيماهاي ام كا يعني هواپيماهاي بدون سرنشين اسرائيل روي سر ضاحيه سه تا سه تا پرواز ميكردند و كنترل دقيق ميكردند، همهي رفت و آمدها حتى از يك موتور سيكلتي كه تردد ميكرد نميگذشتند لذا ساعت دوازده شب ضاحيه سوت و كور بود.
مثل حالت اصلاً انگار در اينجا هيچ كس زندگي نميكرد در آن قلب ضاحيه كه مركز اصلي حزب اللّه بود خب توافق كرديم از اين نقطه به ساختمان ديگري منتقل بشويم. منتقل شديم فاصلهي زيادي هم بين ساختمان و ساختمان ديگري نبود وقتي منتقل شديم به محض اينكه داخل آن ساختمان شديم بمباران ديگري صورت گرفت، و كنار همان ساختمان را زدند.
خب صبر كرديم در اينجا، چون خط امن داشتيم، ارتباط داشتيم، نبايد ارتباط قطع ميشد ارتباط سيد، ارتباط عماد خصوصاً مجدداً بمباران ديگري صورت گرفت، يك پل كنار اين ساختمان بود آن پل را زدند خب احساس ميشد كه اين دو تا زدن، زدن سومي وجود دارد، ممكن است به اين ساختمان برسد در آن ساختمان فقط سه نفر بود من و سيد و عماد. لذا تصميم گرفتيم از ساختمان برويم بيرون، برويم به سمت ساختمان ديگري آمديم بيرون ما سه نفر هيچ خودرويي نداشتيم، ضاحيه تاريك تاريك بود، و سكوت كامل فقط صداي هواپيماهاي رژيم بود بالاي سر ضاحيه رفتيم لب يك، من يك لباس نظامي به اصطلاح استتار تنم بود اين پيراهن نظامي را درآوردم پيراهن زيرش پيراهن شخصي بود آن تنم بود، ولي شلوارم شلوار نظامي بود.
*عماد در طراحي ها بي نظير بود/ حزب الله عمليات نظامي و رواني را در کنار هم انجام مي داد
من و سيد و عماد، عماد به من و سيد گفت شما بنشين يك درخت بود زير اين سايهي درخت زير سايهي درخت كه نه، شب بود، سايه نداشت كه، از باب اينكه محفوظ كند از ديد، گرچه محفوظ نميكرد چون ام كا دوربينش حرارت بدن را انسان را از حرارت ديگر اشياء تفكيك ميكرد لذا غيرقابل مخفي كردن چيزي بود آن مفهوم نقطه نشستيم، ما در آن نقطه من ياد قصهي مسلم افتادم. نه براي خودم براي سيد خب سيد صاحب اينجا بود. عماد رفت، رفت به سرعت يك ماشين پيدا كرد شايد كمتر از چند دقيقه بيشتر طول نكشيد به سرعت برگشت من هر چه از عماد ميخواهم تعريف كنم ميترسم مثل ديروز جلسه به هم بخورد. و اما بي نظير بود مخصوصاً در طراحي وقتي ماشين به ما رسيد تا آن لحظه ام كا روي سر ما بود، متمركز بود ماشين كه رسيد به ما ام كا متمركز شد بر ماشين خب ميدانيد ام كا وقتي كه ارسال مراسلات ميكرد اين دوربين به تل آويو منتقل ميكرد آنها در اتاق عمليات اين صحنه را ميديدند خب طول كشيد ما تا توانستيم با رفتن به زيرزمين از زيرزمين ديگري و بعد انتقال از اين خودرو به چيز ديگري كه الان قابل بيان نيست، بتوانيم دشمن را غافل بكنيم و گول بزنيم و بعد برگشتيم ساعت تقريباً دوي نصف شب مجدداً به اتاق عمليات نكتهي مهمي كه وجود داشت معمولاً در جنگها خيلي شتاب وجود دارد. حالا من چهل سال كار نظامي امنيتي مي كنم ميفهمم اين را خيلي در جنگها شتاب وجود دارد، كه هر امكاني دارد در همان دارند در همان لحظات اوليه بروز بدهند.
حزب اللّه اين جنگ را در هر مرحلهاي با يك ابزار جديدي يك اقدام جديدي دشمن را در غافلگيري و در بهت قرار ميداد يعني همهي ابزارهايش را در يك مرتبه رو نميكرد لذا يك عبارتي سيد داشت اين عبارت دشمن را خيلي در خوف نگه ميداشت.
مرحله به مرحله ميرفت، مرحلهي حيفا بعد فرمودند مرحلهي بعد از حيفا، بعد بعد از حيفا، اين مرحلهها را همين جور ادامه دادند تا به دشمن تفهيم كنند، و در هر مرحلهاي سلاح جديدي را رو ميكردند در آن مرحله. قدرت خودشان را براي اينكه دشمن را در آن عمق مورد حمله قرار بدهند ثابت ميكردند لذا براي دشمن قطعي شد كه حزب اللّه در آن زمان در 2006 امكان مرحلهي بعدي كه از ديد ما مرحلهي خطر بود و قرمز بود و خطرناكتر از آن وجود نداشت، كشاندن جنگ به داخل درواقع تل آويو اين در حزب اللّه اين توانمندي وجود دارد. لذا يكي از اقدامات حزب اللّه ضمن اينكه جنبهي نظامي داشت جنبهي رواني شديد هم داشت. يعني هم عمليات نظامي ميكرد. هر مرحلهاي دشمن را در يك نقطهي جغرافيايي از سرزمين فلسطين اشغإلى به چالش ميكشيد و هم از نظر رواني دشمن را دچار يك گيجي سنگيني كرده بود
*جزئيات طرح سيدالشهدا
نكتهي دوم در به كارگيري ابزار، دشمن تصورش اين بود كه در حجم عملياتي كه انجام داده توانمندي حزب اللّه را به صفر رسانده، يا به حداقل رسانده در هر مرحلهاي كه دشمن اعلام ميكرد حزب الله ديگر از توان مثلاً شليك موشكش چيزي باقي نمانده حزب اللّه آن روز و روز بعد از آن، چند برابر روز قبلش موشك شليك ميكرد.
خب شليك كردن موشك يك امر سادهاي نبود، يعني يك سرزميني كه از هوا يك توپخانهي متحرك و سنگين هوايي داشت حركت ميكرد و ميخواهد از يك پناهگاه بيايد بيرون و هدف را تنظيم كند روي هدف شليك بكند آسيب نبيند و برگردد به نقطهي امن ديگري كار بسيار سختي بود اما به دليل ورزيدگي و زبدگي كه در مجاهدين حزب اللّه وجود داشت، اين امر خيلي دقيق به دليل تمرينات دقيق و فشرده اي كه از 2000 تا 2006 يعني از فرار رژيم صهيونيستي يا شكستش در جنوب لبنان شروع شده بود، اين لاينقطع اين تمرينات و آمادگيها تا 2006 به عنوان طرحي كه حزب اللّه پيش بيني كرده بود، به نام طرح سيدالشهدا استمرار داشت خب مدير اين طرح عماد بود، طراح اين طرح هم عماد بود لذا او چيدمان دقيقي كرده بود كه در مواجهه با دشمن چگونه عمل بكند.
* جنگ 33 روزه هيچ خاكريز مقدمي نداشت
نكتهي سوم تاكتيك حزب اللّه بر خلاف جنگها، جنگها يك خاكريز مقدم دارند. اين جنگ هيچ خاكريز مقدمي نداشت. هر نقطهاش يك خاكريز بود. هر نقطهاش يعني از نقطهي درواقع تماس كه درواقع اين تقاطع مرز فلسطين اشغإلى به لبنان بود حداقل تا ليطاني تا نهر ليطاني هر نقطهاي از اين اعم از تپهاي قريهاي، خانهاي هر نقطهاي يك خط مقدم بود، يك خاكريز بود نه يك خاكريز مشعور معلوم كه در جنگها متداول است ما در جنگ خودمان استفاده ميكنيم، نه، با تاكتيك ويژه. اگر من بخواهم فرض بكنم همهي اين تاكتيك حزب اللّه درواقع مشابه يك ميدان مين گستردهاي بود ميدان مين هوشمند گستردهاي بود، كه هيچ نقطهي خإلى و امني در آن وجود نداشت.
لذا شما به شيوهي حركت دشمن نگاه بكنيد، ميبينيد دشمن در بعضي از ورود، در بخشي از روستاها، روستاهاي چسبيده به مرز مثل عيتا الشعب از ورود به اين روستاها عاجز شد، نتوانست وارد اينها بشود. از ورود به شهرها هم عاجر شد در نهايت تصميم گرفت برود درواقع وادي در شرقي از آن وادي بيايد وارد بشود به سمت ليطاني بيايد كه آن درواقع همان نقطهي شكنندگي و شكست دشمن در آنجا بود.
* ضربه حزب اللّه مشابه ضربه آقا اميرالمؤمنين در جنگ خندق بود
يك نكتهي مهمي كه وجود دارد در مسألهي جنگ، و يك ضربهي حزب اللّه مشابه ضربهي آقا اميرالمؤمنين در جنگ خندق بود در به زمين زدن عمر بن عبد ود كه پيامبر فرمودند اين ضربهي اميرالمؤمنين مساوي است با همهي عبادت جن و انس. چرا؟ چون ناجي اسلام شد. حزب اللّه در ضرباتي كه طراحي ميكرد، بعضي از ضرباتش يك مرتبه يك ساختار كامل رژيم را از دور خارج ميكرد. يكي از آنها نيرو دريايي رژيم بود. خب مستحضر هستيد براي وصول به جنوب يك راه مواصلاتي وجود داشت و اين راه از حاشيهي درياي مديترانه ميرسيد به صيدا و صور و نهايتاً به خطوط امامي ميرسيد جنوبي ميرسيد. در همهي جنگها رژيم صهيونيستي ناوچههايش ميايستادند در دريا با توپهاي دقيق خودشان اين جاده را ميبستند در اين جنگ در هفتهي اول همين كار را انجام دادند آن چيزي كه دشمن تصور نميكرد و حزب اللّه او را در غافلگيري قرار داد مسألهي موشكهاي دريايي بود.
* چگونه كلام سيد با لحظه اصابت موشك به ناو اسرائيلي همزمان شد/ شايعه زخمي شدن سيدحسن
خب آن روز براي اولين بار ميخواست موشك دريايي مورد آزمايش قرار بگيرد خب قبل از اينجا آزمايش نداشت همهي موشكها مخفي بودند در يك نقطهي مخفي انجام ميگرفتند عمليات عمليات سختي بود. بايد موشك از يك پناهگاه از يك مخفيگاه خارج ميشد با ماشيني كه هم حامل آن بود. يك نقطهي پرتابي ميآمد كه مكشوف بود خب سه چهار تا سه تا ناوچهي اسرائيلي در مقابل ايستاده بودند
اينجوري توافق سيد با عماد شد چون آن وقت شايعه شد سيد زخمي شده. خيلي حالت نگراني عمومي در بين مردم لبنان ايجاد شد بايد سيد صحبت ميكرد تا آن روز دشمن در آن هفته يك برتري داشت، ما هنوز كار مهمي غير از رد فعل موشكي نكرده بوديم اين اقدام بايد صورت ميگرفت چندين مرتبه اين موشك آمد روي سكو و خواست شليك بكند، اشكال در شليك به وجود ميآمد صحبت سيد، سيد ميخواست در صحبت خودش اين را اعلام بكند به عنوان يك درواقع (نامفهوم) حالا به تعبير عربي يك غافلگيري يك مفاجاه به تعبير عربي مفاجاه، يك عمل مهم غافلگير كننده. خب ما رسيديم به انتهاي صحبت سيد، صحبت سيد بايد ضبط ميشد بعد منتشر ميشد.مثل اينكه شما الان در اين اتاق نشستيد صحبت هاي من را ضبط ميكنيد، بعد بخشش را حذف ميكنيد، بخشش را قبول ميكنيد يا بعد به من نشان ميدهيد، من بخشش را حذف ميكنم. سيد خب صحبتش بنا بود تنظيم بشود در اتاق يك اتاق كناري بود، ما نشسته بوديم با همديگر با عماد و برادر ديگر نشسته بوديم. درگيري بود، خب اين موشك شليك نميشد رسيديم به نقطهي آخر صحبت سيد، كه ميخواست بگويد سلام و عليكم و رحمه اللّه. هم به اين نقطه كه رسيد قبل از اينكه سيد اين كلمه را بخواهد بيان بكند موشك شليك شد موشك شليك شد خب سرعت موشك سرعت مافوق صوت بود به سرعت اصابت كرد لذا سيد در پايان بيان خودش مثل يك بيان غيبي، او مثل اينكه ميديد الان صحنه را گفت الان در مقابل خودتان ميبينيد ناوچهي اسرائيلي را در حال سوختن است و اما اين نوع كلام سيد با نقطهي اصابت موشك با هم مصادف بود حالا خود اين هم يك فلسفهي حالا خيلي در منظرهاي درواقع عام شايد قابل قبول نباشد اما از باب اينكه خداوند تطبيق داد اين بيان را و اين ضربه را، اين ضربه دقيقاً اصابت كرد در حإلى كه اين درواقع ناوچهها امكانات تشويش دارند، امكانات درواقع جمر دارند، ميتوانند منحرف كنند موشك را، ضد موشك دارند ميتوانند موشك را بزنند اما موشك آمد اصابت كرد و ناوچه را دو نيم كرد اين خلاصي از نيروي دريايي رژيم صهيونيستي بود تا پايان جنگ ديده نشد ديگر با يك موشك تمام نيروي دريايي رژيم صهيونيستي از صحنه خارج شد
البته اين قابل تحليل است، خيلي بحث دارد اين يك بحثش اصلاً توان رژيم صهيونيستي است يعني نظامي رژيمي كه با يك موشك نيروي دريايياش از صحنه خارج ميشود، معلوم ميشود كه هر مقدار ناوچه داشته باشد، اين بار با يكي، بار ديگر با دو تا با سه تا از ميدان كامل خارج خواهد شد آن وقت در برد صد كيلومتري خارج شد، ممكن است در مقطع ديگري در برد سيصد كيلومتري خارج بشود.
خب اين شد يك معجزه و يك پيروزي بسيار بزرگ يعني مردمي كه درواقع در آن مقطع يا آواره بودند يا زير بمباران بودند، در همان حين بمباران فرياد اللّه اكبرشان، شليك گلوله به آسمان از اين خوشحالى بلند شديك غافلگيري ديگري بود كه حزب اللّه انجام داد لذا معادله را عوض كرد. رژيم نتوانست اين معادله را جبران بكند، تا آمد به سمت دشت خيام و به سمت ليطاني حركت كرد
روزهاي تقريباً بيست و هشتم، بيست و هفتم روزهاي سختي بود من با عماد بعد جدا شديم از همديگر، من با عماد يك جا بودم، سيد در نقطهي ديگري بود شبها با هم جلسه داشتيم ما با اصول خاصي كه خودمان را به سيد ميرسانديم، با سيد ملاقات ميكرديم و عماد گزارش ميدان را كامل ميداد تدابيري هم كه سيد داشت ميگرفت روزهاي از بيستم تا بيست و هشتم روزهاي بسيار سختي بود، خيلي سنگين و سخت بود تقريباً ميتوان گفت جزو سختترين روزهاي اين سي و سه روز بود حالا بعضي از موضوعات الان وقت بيانش نيست تو حال سيد و تو حال رزمندگان.
عماد يك ابتكار مهم انجام داد. و اين ابتكار خيلي اثرگذار بود اگر بخواهم اثرش را بسنجم بايد اثر اين را مقايسه كنم با پيام و وعدهاي كه آقا داد اينقدر اهميت داشت و آن نامهي مجاهدين محصور در خطوط امامي يا مواجهه با دشمن در زير آتش دشمن خطاب به سيدحسن بود نامهي عجيبي بود يعني آن روز وقتي نامه قرائت ميشد، عماد كه خودش طراح بود با صداي بلند ميگريست و من نديدم كسي اين صدا را اين نامه را بشنود و نگريد. و از همهي آن مهمتر جواب سيد بود يعني شايد اگر بخواهيم تشبيه بكنيم در تشبيه شباهت داشت به اشعاري كه در كربلا اصحاب امام حسين در مقابل دشمن در دفاع از امام حسين ميدادند و كلام سيد در ايستادگي در تقدير و در تقديس اصحاب خودش و ياران خودش به مجاهدين خودش مشابه كلام امام حسين در شب عاشورا بود
اين دو كلام كه هر كدامش اثرگذار بسيار بالا بود، و واقعاً الهي بود اصلاً اين بيان اين نوشتهها از ناحيهي رزمندگان مجاهدين در ميدان و جواب سيد به آنها اثر فوق العادهاي گذاشت، يك انرژي بسيار بالايي را ايجاد كرد از روز بيست و هشتم جنگ بالعكس شد.
*خاطره سردار سليماني از دفاع مقدس با نوجواني که عارف بود
حالا اينجا بايد بگويم به يك نكتهاي كه اگر پخش شد استدعا ميكنم از هر كس ميشنود ما خيلي از اين صحنهها در دفاع مقدسمان ديديم، و هميشه ميگويم از عوامل بر حق بودن خودمان در جنگ من آن روحياتي كه از رزمندگانمان بروز ميكرد، كه بيشتر شباهت داشت به يك حالت سير و سلوك، به برداشتن حجابها سخناني ميگفتند وراي حجابها، وراي پردهها. يك وقت در شلمچه بوديم، ما ميخواستيم عمليات بكنيم.
قبل از اين عمليات كربلاي پنج، شايد يك سال و نيم قبل از اين، خب آنجا ما براي اينكه دشمن متوجه نشود نيروهاي اطلاعات عمليات ما مشخص كرده بوديم مستقر كرده بوديم جلوي ما آب بود. آن روز دو تا از بچههاي ما به نام صادقي و موساييپور رفتند براي شناسايي، برنگشتند يك برادري داشتيم خيلي عارف بود، نوجوان مدرسهاي بود، دانش آموز، اما خيلي عارف بود يعني شايد در عرفان عملي كم مثلش پيدا ميشد به درجهاي رسيده بود كه بعضي از اوليا و درواقع بزرگان اين جايگاه، جايگاه عرفان بعد از مثلاً مدت طولاني هفتاد سال، هشتاد سال ميرسيدند، او رسيده بود با من تماس گرفت گفت بيا من رفتم، آن وقت با بيسيم راكال بود، من اهواز بودم تماس گرفت من رفتم آنجا گفت اكبر موسايي پور و صادقي رفتند من برگشتم. من خيلي ناراحت شدم. گفتم ما شروع نكرديم دشمن از ما اسير گرفت. اين عمليات لو رفت. با عصبانيت اين حرف را بيان كردم. من ماندم آن شب آن روز ماندم آنجا، بعد برگشتم آن جبهههاي متعدد داشتيم دوباره با من دو روز بعد تماس گرفت. گفت بيا، من رفتم. گفت كه فردا اكبر موسايي پور برميگردد
اسمش حسين بود. گفتم حسين يك كلمهاي به كار بردم الان نبايد بگويم گفت كه حسين يك خندهي خيلي ظريفي آن گوشهي لبش را باز ميكرد، آن چشمم كاشته شده گفت حسين پسر غلامحسين اين را ميگويد اسم پدرش غلامحسين بود، آن هم دبير خيلي ارزشمندي بود، هم مادرش دبير بود هم پدرش دبير بود، معلم زاده بود از پدر و مادر اصلاً واقعاً به سن نوجواني معلم بود حسين آقا وقتي ميگفتند يك حسين آقا بيشتر نبود شايد در اينجا صدها حسين بود اما حسين آقا يك حسين آقا بود گفتم چه شده، گفت فردا برميگردد اكبر موسايي پور، و بعدش صادقي برميگردد گفتم كه از كجا ميگويي، گفت فقط شما بمانيد اينجا. من ماندم.
نزديكهاي ساعت تقريباً يك بعدازظهر بود ما يك دوربين ما ميگوييم خرگوشي بود، كه با گوني دورش را چيده بوديم درست كرده بوديم دژ گذاشته بوديم. اين برادرها پشت دوربين بود از بچههاي اطلاعات. گفتند يك سياهي روي آب است من آمدم بالا ديدم درست است، يك سياهي روي آب خوابيده. رفتند بچهها داخل آب ديدند اكبر بود، اكبر موسايي پور روز بعدش حسين صادقي آمد عجيب اين بود كه آن آب با همهي تلاطماتي كه داشت اينها را فقط در سنگر از همان نقطهي عزيمت به همان نقطهي عزيمت برگردانده بود هر دو شهيد بودند. شهيد شده بودند در آب، آب برگرداند به همين نقطه. خيلي عجيب بود من به حسين گفتم حسين از كجا اين را فهميدي. گفت من ديشب اكبر موسايي پور را در خواب ديدم به من گفت حسين ما اسير نشديم ما شهيد شديم، من فردا اين ساعت برميگردم و صادقي روز بعدش برميگردد بعد به من گفت، اين جمله خيلي مهم است ميداني چرا اكبر موسايي پور با من حرف زد، بچهي سيرجان بود. صادقي نگفت؟ گفتم نه.
گفت اكبر موسايي پور دو تا فضيلت داشت. يك ازدواج كرده بود، دو در آب نماز شبش قطع نشد. اين فضيلت او بود، که او آمد من را مطلع كرد حالا حسين بعد شهيد شد.
*خواب حيرت آور يک نيروي حزب الله/ وقتي حضرت زهرا (س) مژده پيروزي حزب الله را دادند
من ميخواستم به اين نكته برگردم، كه در آن كوران كه خيلي سخت بود يكي از برادرهاي حزب اللّه كه اهل تدين و تشرع بود مسئول بود در جنوب. در حالتي كه به تعبير خودش حالت خواب نبود
گفت ديدم يك بانويي آمد يك دو تا بانوي ديگر در كنارش است من در عالم خواب حس كردم حضرت زهراست سلام اللّه عليها رفتم به سمت پاهاي مباركشان، گفت به عربي گفتم به او كه ببين وضع ما را، ما چه وضعي داريم، گفت حضرت فرمودند كه درست ميشود.
گفتم نه من مثل اينكه مصر بودم خودم را به پاي ايشان برسانم، و اصرار داشتم از ايشان چيزي بگيرم بعد از اصرار كردن ايشان فرمودند درست ميشود. يك دستمإلى از داخل يك روپوشي كه داشتند بيرون آوردند، و اينجوري تكان دادند. فرمودند تمام شد.
يك لحظه بعد يك هلي كوپتر اسراييلي با موشك زده شد و بعد از اين سقوط رژيم شروع شد، يعني زدن تانكها، از اينجا بعد معادلهي جديد آمد اولين موشكهاي كرنت در اين جنگ رونمايي شد، اولين تانكهاي آبرامس،
ببخشيد تانكهاي ميركاواي اسرائيلي، كه تا حالا به اين شكل زده نشده بودند، نزديك هفت تا تانك در يك روز زده شد.
* اذعان نماينده اسرائيلي به فروپاشي ارتش صهيونيستي/ وقتي بولتون در سازمان ملل سراسيمه نگران اسرائيل بود
آن وقت اين آقاي حمد آل خليفه كه نخست وزير بود، نخست وزير حكومت قطر بود، وزير خارجه بود. او وساطت ميكرد ميآمد لبنان و ميرفت او بعداً نقل كرد. گفت در آن روزها ابداً اجازه نميدادند بحث توقف جنگ بشود، او در سازمان ملل بود گفت من نااميد شدم. رفتم در خانه ي خودم استراحت كنم، ديدم اين جان بولتون خبيث سراسيمه آمد دنبال من سوال کرد، با عجله و با نگراني، كجا هستي؟ گفتم چيز جديدي شده. گفت برويم سازمان ملل آمدم ديدم سفير اسرائيل در سازمان ملل خيلي نگران و مضطرب دارد قدم مي زند. هر دو به من گفتند الان بايد جنگ متوقف بشود گفتم چرا؟ گفتند اگر جنگ متوقف نشود ارتش اسرائيل از هم ميپاشد و متلاشي ميشود لذا همه ي شروط قبلي خودشان را ناديده گرفتند و ازش عبور كردند، و مجبور شدند شروط حزب اللّه را قبول بكنند، و آتش بس را بپذيرند و اين پيروزي بسيار بزرگي براي حزب اللّه رقم خورد نه پيروزي شد بلكه نقطه ي عطفي شد كه پاياني شد بر تصور هجوم رژيم صهيونيستي بعد از آن به لبنان و اين تصور تا به امروز وجود دارد و به نظرم به سادگي اين تصور غيرقابل وهم است
نه تنها حزب اللّه اثرگذار شد بر تصور هجوم رژيم صهيونيستي به لبنان بلكه بر تصور رژيم صهيونيستي براي هر هجومي اثرگذار شد و من عرض ميكنم بعد از جنگ 33 روزه استراتژي بنگورين در جنگ پيش دستانه و در جنگ درواقع قدرت هجومي يا استراتژي هجومي رژيم صهيونيستي آرام آرام تبديل شد فقط به استراتژي دفاعي و شما ديديد در اين اتفاقي كه چند هفته ي قبل اتفاق افتاد، كه حزب اللّه تهديد كرد به زدن رژيم صهيونيستي و انتقام اين دو شهيد فاصله ي سه تا پنج كيلومتر رژيم صهيونيستي از نطقه ي صفر مركزي فرار كرد به عمق به طوري كه خبرنگار الميادين رفت كنار آن طرف سيم خاردار گفت من از فلسطين اشغالى به شما گزارش مي دهم اين اثر جنگ 33 روزه است.
*دفاع مقدس ما محوريت و قدسيت دارد
سوال: در حال و هواي بزرگداشت دفاع مقدس هستيم فرهنگ و ادبيات دفاع مقدس چگونه به جبهه ي مقاومت در منطقه پيوند خورده و استمرار يافته است؟
سرلشکر سليماني: ببينيد دفاع مقدس، شما اگر بخواهيد سير حوادث را در اسلام نگاه بكنيد ببينيد اميرالمؤمنين اقتدا به رسول اللّه كرد وقتي موعظه ميكند، نامه مي نويسد، خطبه را ميخواند مبنا و مصداق اساسي اش زمان پيامبر، عمل پيامبر سيره ي پيامبر اين مبناي اساسي اش است در زماني كه (نامفهوم) سيدالشهدا خواستند اقتدا كنند به (نامفهوم) قرار بدهند، و مبنا قرار بدهند خود اميرالمومنين، به عنوان يك شاهد عيني، و نزديكتر كه سيره ي رسول اللّه را عملي بيان كرده بود، و پياده كرده بود، مبنا قرار داد دفاع مقدس ما جنسش اين است. يعني نسبت به همهي دفاع هاي مقدس ديگري كه وجود دارد، يك حالت مادر دارد، محوريت و قدسيت دارد نمي توانيم بگوييم كه اگر دفاع مقدس وجود نداشت، يعني اين نوع دفاعي كه در دفاع ما اتفاق افتاد كه موضوعات معنوي در اعلي ترين شكلش بروز داده شد تبليغات ديني در اعلي ترين شكلش بروز داده شد موضوعات اعتقادي، عبادي در اعلي ترين شكلش بدون ذره اي انحراف نمايش داده شد ايثار، جهاد، شهادت در اعلي ترين شكلش نشان داده شد مديريت و در رابطهي درواقع مدير و زير مجموعه، دقيقا اگر بخواهيم تطبيق بدهيم با نادرترين صحنه هاي صدر اسلام قابل تطبيق است بنابراين دفاع مقدس در همه موضوعات يك قله اي بود اينها سلسله جبل اين قله اند. شما اين جبل البرز طولش بيش از هزار كيلومتر است اما معرفش قله دماوند است قله دماوند آن نقطهي مرتفع اساسي است اما آن معرفش دماوند است دفاع مقدس به نسبت همه اين دفاع ها نسبت اين قله دماوند را به يك سلسله جبل طولاني البرز دارد يك ارتفاعي دارد مرتفع تر از همه ي اينها است، اين ها دامنه هاي او هستند سلسله قلل آن هستند. بخواهيم واقعاً تشبيه بكنيم اين را بايد بگوييم.
و صل اللّه و على محمد و آل محمد
لينک در العالم :
https://fa.alalamtv.net/news/4468176/