بشين پاشو دادن به فرمانده لشكر امام حسين(ع) کد خبر: 10289 تاریخ انتشار: 1397/09/11 03:18:53نمایش: 1080 اخبار رزمنده بسيجي حدودا 16 ساله بود و تازه هم پايش به جبهه باز شده بود. او را به عنوان دژبان در ورودي موقعيت عقبه لشكر تعيين كرده بودند و بازرسي عبور و مرور خودروها را برعهده داشت. « حاج حسين خرازي» فرمانده لشكر 14 امام حسين ، به اتفاق دو نفر از مسئولان لشكر ، سوار بر تويوتا قصد داشتند از اين پست دژباني رد شوند اما دژبان تازه وارد كه از روي چهره حاجي و همراهانش را نمي شناخت گفت : « كارت شناسايي ! » حاجي گفت : « همراهمان نيست . » دژبان گفت : « پس حق ورود نداريد. » يكي از همراهان خواست حاج حسين را معرفي كند اما با اشاره حاجي حرفش را خورد.د هرچه اصرار كردند فايده نكرد . دژبان فقط كارت شناسايي مي خواست . همراهان حاج حسين كه حوصله شان سر رفته بود و معني صبر حاج حسين را هم نمي فهميدند شروع كردند به درشتي كردن تا شايد جوانك را وادار كنند كوتاه بيايد. بسيجي نوجوان هم كم نياورد و با لحني آمرانه گفت : « بلبل زبوني مي كنيد ! زود بيائيد پائين دراز بكشيد رو زمين يه كم سينه خيز بريد تا بفهميد اين جا خونه خاله نيست » حاج حسين به همراهان خود گفت : « هركاري مي گويد انجام دهيد. » حاجي از خودرو پياده شد. همراهان نيز به پيروي از ايشان همين كار را كردند. وقتي كه پياده شدند دژبان متوجه شد حاج حسين يك دست بيشتر ندارد براي همين گفت :« خيلي خب! تو سينه خيز نرو اما ده مرتبه بشين وپاشو. » در همين حين مسئول دژباني كه در حال عبور از آن حوالي بود منظره را ديد و سراسيمه و پرخاش كنان به طرف دژباني دويد و گفت : «چي كار مي كني عمو؟ اين برادر فرمانده لشكره » با شنيدن اين سخن بسيجي سرخ شد. حاج حسين جلو آمد و دژبان را در آغوش گرفت ، صورتش را بوسيد و گفت : « اتفاقا وظيفه اش را خيلي خوب انجام داد. »